28خرداد 99

اصول مدیریت فرهنگی

وقتی سخن از اصول مدیریت فرهنگی در میان است، مقصود قواعد ومعیارهایی است که در فرآیند مدیریت فرهنگی باید آنها را مراعات کرد، و به هیچ وجه، امکان نادیده انگاشتن و تخطی از آنها وجود ندارد. این اصول، تضمین کننده ی نتیجه بخش بودن فرآیند مدیریت فرهنگی است.
اما آنچه از کاربرد این واژه در این بحث مد نظر است، شناخت یک دستورالعمل، قاعده و معیار کلی، ناظر به فرآیند مدیریت تربیتی و فرهنگی است که همواره باید حاکم برهمه اعمال، فعالیت ها و روش های فرهنگی باشد تا بتوان به ثمربخشی و نتیجه بخش بودن این فرآیند، دل خوش داشت.
این اصول، خاصِّ یک زمان نیست، بلکه در هر زمانی اعتبار دارد. همچنین این اصول تنها به یک جامعه و مکان خاص، اختصاص نداشته بلکه هر کس در هر زمان و در هر مکان و با هرنوع باور اعتقادی، ملیت و قومیتی که در کار مدیریت فرهنگی باشد، باید آن را مراعات نماید.

اصل۱ : زمان شناسی و بهره گیری از زمان
در مدیریت فرهنگی، «زمان» از جهات گوناگونی حایز اهمیت است؛
به «ارزش زمان» در غالب فعالیت های مدیریتی توجه چندانی نمی شود. اساساً ارزش فرصت و زمان را هنگامی درک می کنیم که بدانیم در آن مقطع زمانی چه کارهایی را می توانستیم انجام دهیم و انجام نداده ایم. امروزه در دنیای مدرن، «زمان» یکی از مهم ترین سرمایه های دولت ها، مدیریت ها و سازمان ها به حساب می آید و بهره گیری صحیح از زمان است که موفقیت یا شکست سازمان را رقم می زند.اما مهمترین اهمیت زمان، توجه به تاریخ مصرف کالا و یا خدماتی است که برای عرضه آن فعالیت می کنیم. عدم توجه به زمان بهره برداری، می تواند سازمان را با بحرانی جدی مواجه نماید و آن اینکه بازار هدف، به محصول و یا خدمات ارائه شده هیچ میل و رغبتی نشان نخواهد داد.

اصل2 : انسان مداری (مخاطب شناسی)
انسانی بودن از جمله ویژگی های فرهنگ است. مدیریت فرهنگی و تربیتی نیز به همین اعتبار، مدیریت انسانی است. البته مدیریت در همه حوزه ها با انسان سر و کار داشته و تنها در میزان و نوع ارتباط با انسان ها و امور انسانی شدت و ضعف وجود دارد.گسترده ترین، عمیق ترین و شدیدترین نوع مدیریت انسانی، مدیریت فرهنگی است؛ زیرا هم گستره ی آن محدود به یک قشر از انسان ها مثلاً نوجوانان و جوانان نمی شود، بلکه میانسالان و پیران از زن و مرد با هر قومیتی را پوشش می دهد، و هم به انسان بما هو انسان و به لحاظ همه جوانب و ابعاد آن توجه جدی دارد. اصل انسان مداری در مدیریت فرهنگی ناظر به معنای یاد شده است.
سر و کار مدیریت فرهنگی با عموم اقشار اجتماعی است، حتی اگر به ظاهر یک قشر خاص در معرض برنامه های مستقیم آن باشد، به طور غیرمستقیم و چه بسا اساسی تر، سایر اقشار نیز در دیدرس و دامنه ی برنامه ها و فعالیت های او قرار دارند.


با توجه به ویژگی های پیچیده انسان، متولیان امر فرهنگی تا چه اندازه بطور تخصصی با مفاهیم و راه کارهای مبنایی در حوزه مدیریت منابع انسانی آشنایی دارند؟
متخصصین و اندیشمندان این حوزه معتقدند که 70 درصد موفقیت های هر سازمان در تحقق اهداف تعیین شده، وابسته به جذب موثر و مطلوب متخصصین، مربیان و متربیان می باشد.
بر همین اساس اقدامات قابل توجهی در جهت تعریف راهکارهای اساسی در این حوزه صورت گرفته است تا میزان خطاپذیری روش های انتزاعی و استنباطی و سلیقه ای را به حداقل برسانند.
از سوی دیگر بعد از فرآیند جذب، مرحله نگهداری و ارتقاء آغاز می گردد، به چه میزان این دانش و مهارت در بدنه مدیریت فرهنگی نهاد ها و سازمان های فرهنگی وجود دارد؟
به چه میزان در استفاده از شاخص های کلیدی در حوزه مدیریت منابع انسانی دانش و تخصص حرفه ای شامل موارد زیر وجود دارد :
• انگیزش
• امید به آینده
• آموزش
• مشارکت در تصمیم سازی و تصمیم گیری
• فرصت آزمایش و خطا
• تفویض اختیار
• احترام
• تشویق
• ارزیابی
• پاداش
• ارتقاء شغل
• رفتار اخلاقی
• رضایتمندی


اصل3: انعطاف و پویایی در عین پای فشاری بر اصول
محتوای فرهنگ را می توان به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم کرد، که بخشی از این به تنوع و تکثر نیازهای آدمی و شیوه های گوناگون پاسخگویی به آنها باز می گردد و بخش دیگر، ناشی از همجواری یک فرهنگ با فرهنگ های دیگر و تعامل و تبادل و گاه تزاحم با فرهنگ های دیگر است. از سوی دیگر فرهنگ اساساً وجه مشخصه و ممیزه یک جامعه از جامعه دیگر و عامل هویت دهنده به اعضای آن جامعه است.
با لحاظ همین نکات است که وظایف مدیریت فرهنگی، بسیار دشوار می نماید؛ زیرا از سویی وظیفه حفظ فرهنگ و هویت فرهنگی یک اجتماع را بر عهده دارد و از سوی دیگر باید در جهت تکامل و پویایی آن بکوشد. انجام این مهم، ازسویی نیازمند پای فشاری بر اصول و ثابتات فرهنگ می باشد و به همین خاطر شناخت دقیق ثابتات و متغیرات فرهنگی برای مدیران فرهنگی، بسیار ضروری است و از سوی دیگر انعطاف و پویایی در قبال عناصر متغیر فرهنگی بسیار مهم است.

اصل 4: مشارکت دادن آحاد
از جمله اصول مهم مدیریت فرهنگی، استفاده مؤثر از آحاد اجتماع در برنامه های فرهنگی است. ماهیت برنامه ها و فعالیت های فرهنگی اقتضا می کند که از توان اجتماع برای پیشبرد اهداف فرهنگی استفاده شود. این امر از سویی ریشه در خود فرهنگ دارد؛ زیرا فرهنگ یک امر اجتماعی است و بدون دخالت اجتماع، هیچ فعالیت فرهنگی، به مقصد و مقصود خود نمی رسد. به بیان دیگر فعالیت ها و برنامه های فرهنگی هیچ گاه به حالت یک سویه و از جانب تعداد محدودی از افراد به مقصود و هدف خویش نمی رسد. به چه میزان اعتقاد به بهره گیری از ظرفیت های غیرهمسو و یا دارای زوایای افتراقی در ما وجود دارد؟


اصل 5 : ضرورت استفاده از آمار
تدوین برنامه ریزی فرهنگی، دسترسی به آمار را ضروری می سازد.آمارهای فرهنگی به نظام برنامه ریزی کشور و سازمان ها کمک می کند تا برآورد علمی نیازهای فرهنگی جامعه و امکانات موجود و تعیین اقدامات مورد نیاز برای رفع نیازهای فرهنگی در یک دوره ی زمانی مشخص، انجام شود.


اصل 6: تعریف شاخص‌های قابل اندازه‌گیری
انجام هر فعالیت فرهنگی بدون تعریف شاخص‌های قابل اندازه‌گیری به منزله حرکت کردن در مسیری است که از مقصد آن بی‌اطلاع هستیم.لذا تعریف شاخص‌های قابل اندازه‌گیری از اصـول کلیدی یک برنـامه فـرهنگی می‌باشد که به وسیله آن‌ها نقطه آغاز و انتها و همچنین مسیر حرکت روشن می‌گردد.