09 بهمن 1400

تغییرات بزرگ جهان تا سال 2050 (قسمت سوم)

تغییرات بزرگ جهان تا سال 2050 ( بر گرفته از کتابی با همین عنوان – انتشارات مجله اکونومیست)

دنیای زنان ( بخش سوم)

آیا در سـال 2050 شـرایط عوض خواهد شـد؟ آیا زنان ارزشـی مسـاوی با مـردان به دسـت خواهنـد آورد؟ و اگر چنین شـود، بـا توجه به اینکه زنان کشـورهای در حال توسـعه هنوز در مقایسـه با خواهرانشـان در دنیاهای ثروتمند کمتر ارزشـمند هسـتند، آیـا این برابـری برای آنها یک پدیده جهانی خواهد شـد یا محـدود به حدود جغرافیایی؟ بخشـی از پاسـخ با بررسـی مقدار پیشـرفت زنـان تا به امـروز به خصوص در غـرب، به دسـت می آید. تقریبـا تـا ایـن اواخـر، از بیشتر زنـان در بیشتـر نقـاط انتظار می رفت در پشـت صحنه و در سـمت همسـر و مادر بمانند و البته همیشـه اسـتثناهایی وجود داشـت؛ هنرپیشـگان، مجریان، نویسـندگان و ماجراجویانی که به اماکن عجیب و غریب سـفر می کننـد. ولـی آنهـا بـرای موفقیت بایـد افراد خاصـی می بودنـد و اینکه تعداد آن ها کم و دور از هـم بودند.

در کل، پیشـروی بـرای کسـب حقـوق مسـاوی زنـان تا دوران روشـنگری شـروع نشـد. هنگامی که مری ولسـتون کرافت ،از نخستین فمینیسـت های انگلیسی، رساله خـود « احقـاق حقوق زن» را در سـال 1792 منتشـر کرد، زنان هنـوز به عنوان جنس ضعیـف تصور می شـدند؛ هـم از نظر فیزیک بـدن و هم قوه ذهن، بـا نیاز به محافظت پدرهـا، برادرها یا شوهرانشـان. قوانیـن ارث معمولا آنهـا را در وضعیت نامطلوبی قرار مـی داد. در ازدواج مجبـور بودنـد حقوق قانونی و مالی خـود را واگذار کنند (اگر از ابتدا چیـزی داشـتند). مجردی نیـز راه حل نبود زیـرا در آن صورت هیـچ جایگاه اجتماعی و هیچ پشـتیبانی نمی داشتند.

دوره ویکتوریـا با ضوابط اخلاقی سـفت و سـخت هیچ لطفی به زنـان نکرد؛ به رغم اینكـه یـک فرمانـروای مطلـق زن بیشتـر سـال های قـرن 19 را بر تخت پادشـاهی انگلسـتان نشسـت. جان استوارت میل فیلسـوف، هنگامی که در مقاله خود « انقیاد زنان» انتشـاریافته در سـال 1869میلادی، در برابری مرد و زن استدلال قدرتمندی آورد، جلوتـر از زمـان خود بود. ملکه ویکتوریا در سـال 1870میلادی نوشـت: « اجـازه دهیـد زنـان همانی باشـند کـه خداوند مقـدر کرده اسـت: همراهـی برای مـرد، ولـی بـا اسـتعدادها و وظایفی کاملا متفاوت.»



از اواخـر قـرن نوزدهـم، جایگاه قانونی زنان بـه تدریج بهبود یافت ولـی اینكه آنها بتواننـد از برابـری تمام در قوانین مدنی بهره مند باشـند، در برخی کشـورها تا نزدیک به یـک قرن بعد محقق نشـد. حقـوق سیاسـی به آهسـتگی در راه بود. بحث بر سـر حـق رأی برای عمـوم مردم در قـرن نوزدهـم بیشتـر در مـورد گسـترش امتیـاز مـردان بود تـا دادن آن بـه زنان؛ اگرچـه از پایـان قـرن نـوزده اعضـای گروه زنـان مدافع حـق رأی برای زنـان ، عبور از موانـع را آغـاز کردنـد، بیشتر کشـورهای غربی حق رأی کامـل برای زنـان را در قرن بیسـتم پذیرفتنـد؛ بسـیاری بعـد از جنـگ جهانـی اول در قدردانی از مشـارکت زنان در امـور جنـگ و برخـی دیرتـر. سـوئیس در سـال 1971 ایـن موضوع را حـل کرد و در پرتغـال تـا 1976 طـول کشـید. این روند هنـوز هم کامل نشـده اسـت؛ در تعـدادی از کشـورها، به خصوص در جهـان عرب، هنوز بـه زنان اجازه رأی دادن داده نمی شـود. اگرچه تغییرات به آن سـوی هم کشـیده شـده اسـت؛ حتی عربسـتان سـعودی گفتـه اسـت که به زنـان حـق رأی خواهـد داد (با این حـال، تنها در انتخابات درون شـهری).

در سراسـر جهـان، کمتـر از 20 درصـد صندلی هـای پارلمانـی را زنـان اشـغال کرده انـد (بـه طرز شـگفت انگیزی کمتـر از 17 درصـد در امریکا و البته در کشـورهای اسـکاندیناوی و هلنـد، نزدیـک به نصـف کرسـی ها را در اختیار گرفته اند). شـغل های وزارتـی عمدتـاً متعلق به مردان اسـت و رهبران زن مانند مـارگارت تاچر در بریتانیا در سـال های 1980 و آنـگلا مـرکل در آلمـان امـروز و دیلمـا روسـف در برزیـل به صـورت اسـتثنا باقـی مانده اند.

زمانـی کـه جوامع بیش تر کشـاورزی بودنـد، زنان فقیرتر در حین رتـق و فتق امور خانـه، در مـزارع نیـز کار می کردند و برخی دیگـر، از مغازه ها و مهمانخانه ها نگهداری می کردنـد ، با این حال طیـف مشـاغلی که بـرای آنهـا وجود داشـت محـدود بود. بـا انقلاب صنعتـی، حـدود ایـن طیف به نوعی گسـترده تر شـد؛ هنگامی کـه بسـیاری از آنها به سـوی کارخانه ها و شـرکت های نسـاجی کشـیده شـدند. سرشـماری سـال 1841 انگلستان نشـان داد کـه 23 درصـد زنان و دختران شـاغل هسـتند. تعـداد زیادی از آنهـا در خدمـات خانـه داری، صنایـع نسـاجی و زراعـت متمرکـز بودنـد. فرصت هـا به تدریـج افزایـش می یافـت؛ در همـان سرشـماری 469 آهنگـر ، 389 نجار و نجار سـاختمانی و 125 دودکش پاک کـن زن شـمارش شـده اند. بعدهـا در قـرن 19 زنـان بـه طـور فزایندهای توانسـتند در مشـاغل دفتری نیز مشـغول شـوند.

ولـی جنـگ جهانـی اول آن چیـزی بـود کـه فرصت بزرگ کسـب مشـاغلی را که پیـش از آن متعلـق بـه مردان بـود، در اختیار زنـان ملت های در حال جنگ گذاشـت. مـردان در خـط مقدم بودنـد، زنان ترامواهـا را می راندنـد و در ادارات، بانک ها، مغازه ها و کارخانه هـای مهمات سـازی کار می کردنـد و دسـتمزدهای خوبـی بـرای کارشـان پرداخـت می شـد. در اروپـا، سـهم زنـان از نیـروی کار به طور چشـمگیری بـالا رفت؛ در امریـکا کـه دیرتـر وارد جنـگ شـد، اثـر کمتـری داشـت. امـا ایـن اصـل کـه زنان توانایـی کامـل بـرای انجـام طیـف بزرگـی از مشـاغل را دارنـد، پایه گذاری شـد و این تجربـه بـر تصویـری کـه از خـود در ذهـن داشـتند، تأثیـر بسـیار گذاشـت. بـا وجود ایـن، بعـد از جنـگ بیشترمردانـی کـه نجـات یافتـه بودنـد، شغل هایشـان را بازپس گرفتنـد و بیشترزنان به آشـپزخانه ها و مهدکودک ها بازگشـتند. الگوی معمول برای زنـان جـوان طبقـه مالـی متوسـط، کار کردن تا زمـان ازدواج یـا نهایتاً هنـگام به دنیا آمـدن نخسـتین فرزندشـان بـود. طبقه ثروتمنـد عموماً هم چنـان زندگـی مرفهی را می گذراندنـد.

تنهـا چنـد دهه بعد، جنگ جهانـی دوم میلیون هـا زن را بـرای جایگزینی مردانی کـه بـه جنـگ می رفتنـد، بـه جمـع نیـروی کار بازگردانـد و یک بـار دیگـر وقتی که جنـگ تمـام شـد، آنهـا بـه خانه بازگشـتند تـا با بـه دنیـا آوردن تعـداد زیـادی فرزند، خسـارت های وارده از جنـگ را جبران کنند. نتیجه، نسـلی از دوره انفجـار زادوولد بود ، تعداد بیشـتر، تحصیلات بهتر و اعتماد به نفس بیشتر نسـبت به پیشینیانشـان که دیگـر در حال بازنشسـته شـدن بودند.

ورود گسـترده فناوری هـای صرفه جویـی درکار (یخچال هـا، اجاق هـا، ماشـین های ظرفشـویی) به منازل از شـروع سـال های 1950 ،بلافاصله منجر به تصاحب کارهای درآمـدزا توسـط زنـان نشـد؛ در عـوض، به آنها اجـازه داد خانه هایشـان را بـه معابدی برق انداخته بـرای زندگی خانوادگی تبدیل کنند. هرچـه تحرک بیشتر شد، افراد کمتری بـا خانواده گسترده خود زندگی می کردنـد. درنتیجه مدل جدیـدی به وجود آمـد؛ خانواده هسـته ای با شـوهر نـان آور و زن خانه دار و چندیـن فرزند تروتمیز.

تحصیلات بالا برای آینده بهتر

ولـی نـه بـرای مدتـی طولانـی. از سـالهای 1970 ،زنـان در کشـورهای ثروتمند ورود بـه بـازار کار را بـا تعـدادی بیـش از هر زمان دیگـر آغاز کردند. یـک دلیل عمده آن ایـن بـود کـه حـالا تحصیلات بهتـری داشـتند. یک بـار دیگر مدتی طول کشـید تـا ایـن قضیـه اتفاق بیفتـد. در امریکا، تحصیل در مقطـع ابتدایی بـرای هر دو جنس تـا 1830 اجبـاری نشـد؛ برخـی کشـورهای اروپایـی زودتـر و برخـی دیرتـر، فرصت انجـام ایـن کار را پیـدا کردنـد. ولی تحصیل دختران سـرعت گرفـت و در حال حاضر، تحصیلات اجبـاری بـرای هـر دو جنـس حداقـل بـه مـدت 10 سـال از سـن پنج یا شـش سـالگی در کشـورهای پیشـرفته الزامـی و همگانـی اسـت. حتی هم اکنـون در کشـورهای در حـال توسـعه، 78 درصـد دختـران در برابر آمـار 82 درصدی پسـران، در مـدارس ابتدایـی ثبـت نـام می کنند (اگرچه زنـان همچنان دوسـوم جمعیت 770 میلیـون نفری بزرگسـالان بیسـواد جهـان را تشـکیل می دهند).

گسـترش تحصیلات متوسـطه و خصوصاً تحصیلات عالی برای زنان بـاز هم زمان بیشتـری گرفـت. هاروارد ،آکسـفورد و کمبریج نخسـتین کالج های زنـان را در سـال های 1860 و1870 تأسـیس کردنـد ولـی آکسـبریج تـا سـال های 1920 بـه دانشـجویان مونـث خـود مدرکی اعطا نکـرد و برخورد کاملاً مسـاوی با زنـان و مردان در همـه دانشـگاه ها تـا پیش از جنـگ جهانی دوم اتفـاق نیفتاد.

در حـال حاضـر تعداد زنان دارای تحصیلات عالـی در همه جـا به جز آفریقـای زیر خط صحرا و آسـیای جنوبی و غربی، بیش از مردان اسـت. در کشـورهای سـازمان همـکاری اقتصـادی و توسـعه ، بـه طـور متوسـط 33 درصد زنـان بین 25 تـا 34 سـاله نوعـی از تحصیلات عالی را دارند که در مقام مقایسـه، رقـم مردان در طیـف سـنی مشـابه 28 درصـد اسـت. بیشتریـن افزایـش در تعـداد زنـان تحصیلکـرده در ژاپن، کره جنوبی و اسـپانیا می باشد.

در کشـورهای ثروتمنـد، در حـال حاضـر دختـران از نظـر علمـی در کل بهتر از پسـران عمـل می کننـد ( اگرچـه در کشـورهای در حـال توسـعه هنـوز عکس آن صادق اسـت). برنامـه ارزیابی دانش آموزان بین المللی سـازمان همـکاری اقتصادی و توسـعه نشـان می دهد در همه کشـورهای عضو، دختران 15 سـاله از پسـران در خواندن به طرز چشـمگیری پیش

هسـتند، اگرچه پسـران در بیشترکشورها قدری بیشتـردر علـوم و ریاضیـات امتیـاز داشـته اند. امـا مقادیـر نمونه های انتخاب شـده میـان زنـان و مردان به طور قابل توجهی متفاوت اسـت. بطور متوسـط 75 درصد مدارک دانشـگاهی در ریاضیـات و مهندسـی بـه مـردان اعطـا شـده و 71 درصـد مـدارک دانشـگاهی در علوم انسـانی و بهداشـت به زنان رسـیده اسـت. در سـطح تحصیلات تکمیلـی، ایـن عدم توازن حتی بیشتر اسـت، با پیامدهایی واضح در انتخاب شـغل. زنـان با مدرک دانشـگاهی علوم انسـانی عمدتاً به سـمت تدریس رفته انـد؛ در حالی کـه بیشترمـردان تحصیلکـرده علـوم، به عنـوان متخصصـان فیزیـک، ریاضیات و مهندسـی کار می کنند.

زنـان خیلـی زود، بـا داشـتن تحصیلات بـه اضافـه حقـوق سیاسـی و مدنـی، در خانه هـای بی نقـص پس از جنگشـان شـروع بـه بیقـراری کردنـد. گردانـدن خانواده و پـرورش فرزنـدان دیگـر کافی به نظـر نمی آمد. جریان فمینیسـتی که در سـالهای 1960 رونـق گرفـته بود ، آرمان هایشـان را بـروز داد. بتـی فریـدان در سـال 1963 در کتابـش رمـز و راز زنانـه ، به دنبـال ارزش گـذاری مجـددی از نقـش زن در جوامـع صنعتـی رفـت؛ اکنـون آنها می خواسـتند نه فقـط به عنوان شـهروند، بلکـه در محیط کار نیـز هماننـد مـردان با آنها رفتار شـود. قوانین در کشـورهای پیشـرفته، آهسـته و پیوسـته از راه رسـیدند. در امریـکا، قانـون پرداخـت برابـر سـال 1963، پرداخت برابر بـه زنـان و مـردان بـرای کار مشـابه را اجبـاری کـرد؛ سـرفصل هفتـم قانـون حقـوق شـهروندی1978 تبعیض جنسـی در اسـتخدام را منـع کرد؛ قانون تبعیض بـارداری سـال 1978 اخـراج زنـان را تنها به خاطر آنکه کودکـی در راه دارنـد، غیرقانونی کرد. در انگلسـتان، قانون پرداخت برابر سـال 1970 با قانون تبعیض جنسـی سـال 1975 و قانون حمایت از کار دنبال شـد. قوانین مشـابهی نیز در دیگر کشـورهای پیشـرفته تصویب شـد.

برابری در قانون، نه پول

هیچ کـس تصور نمی کرد کـه چنین معیارهایی در محـل کار برابری قریب الوقوعی را به وجـود بیـاورد، ولـی بر روندهـای اجتماعی پراهمیتـی که در جریـان بودند، تأثیر گذاشـت. تعـداد خانواده هـای « سـنتی» کـه در آن تنهـا شـوهر دارای شـغل درآمـدزا بـود و زن هـا بـه امـور خانه و فرزندان رسـیدگی می کردنـد، رو به کاهش گذاشـت. در امریـکا، در سـال های ابتدایی در دهـه1970 حدود 52 درصـد خانوارهایی که فرزندی داشـتند، از ایـن دسـته بودنـد. در سـال 1975 ،این سـهم بـه 45 درصد رسـید و در حـال حاضـر تنهـا 21 درصـد اسـت. امریکا نسـبت بـه بسـیاری از دیگر کشـورهای ثروتمنـد، سـهم بزرگـی از زنان شـاغل را دارد ولی جریانی مشـابه در همه جا مشـهود اسـت. در کشـورهای عضو سـازمان همکاری اقتصادی و توسـعه، سـهم زنان در سـن کار که دارای شـغلی هسـتند، در مجموع از متوسـط 45 درصد در سـال 1970 به 58 درصد در سـال 2008 رسـیده اسـت . کشـورهای اسـکاندیناوی از بالاتریـن درصد اشتغال زنان بالغ بر70 درصـد برخوردارند، در کفـه دیگـر ترازو، کمتـر از نیمـی از زنان ایتالیایی و یونانی مشـاغل درآمـدزا دارنـد. امتیـاز هلنـد پس از تغییـر قانون توسـط دولت بـرای جذاب تر کردن کارهـای نیمه وقت به نزدیکی کشـورهای اسـکاندیناوی رسـید. بـا وجـود خیـل عظیمـی که بـه سـوی بـازار کار در حرکت اسـت و با وجـود تمام ِ قوانیـن پرداخـت برابـر، متوسـط عایـدی زنـان هنوز بـه طور قابـل توجهـی از مردان کمتـر اسـت. متوسـط اختلاف درآمد بین زنان و مردان بـرای کارکنان تمام وقـت از سـال های 1960 و 1970 کاهـش یافته اسـت و بـه طور متوسـط در حـدود 18 درصد می باشد . البته ایـن رقـم در بیشترکشـورهای اسـکاندیناوی کمتر از این درصد و در کشـورهایی چـون کـره جنوبـی و ژاپـن بیشتر از این درصد اسـت. در این آمـار کارکنـان پاره وقـت را که یک چهـارم زنـان شـاغل را تشـکیل می دهنـد و معمـولاً دریافتـی کمتـری دارنـد، به حسـاب نیاورده انـد؛ در نتیجـه تصویـر واقعـی به نوعـی بدتـر از ایـن اسـت. اختلاف پرداخـت در سـطح پرداخت هـای بالاتر بیشتراسـت؛ چیـزی که نشـان می دهد زنان هنوز بر سـر راه شـان بـا موانعـی نامرئی روبه رو هسـتند.

زنـان نسـبت بـه مـردان بر طیف بسـیار محدود تری از مشـاغل مانند تدریـس، پرسـتاری، پرسـتاری افـراد و کارهـای دفتـری تمرکـز کرده اند. ولی توسـعه ادامه دار مشـاغل یقه سـفید (کارهای آسان و با ساعات کاری مناسب) فرصت های بسـیاری برای زنان فراهم کرده اسـت.

نزدیـک بـه یک دهـم زنـان شـاغل در کشـورهای ثروتمند خوداشـتغال هسـتند که شـاید نشـانه آن باشد که نتوانسـته اند به راحتی شغلی با سـاعت و شرایط مناسبشـان پیـدا کننـد. حتـی وقتی که به صـورت تمام وقـت کار می کنند، متوسـط سـاعات کاری شـان از مردان کم تر اسـت. ایـن به دلیـل تنبلـی آنهـا نیسـت بلکـه بـه ایـن خاطـر اسـت کـه آنهـا کارهای دیگـری هـم بـرای انجـام دادن دارنـد. زنـان تقریبـا در تمـام کشـورهای ثروتمنـد دسـتکم دو برابـر مـردان بـرای کارهـای غیردرآمـدزا زمـان صـرف می کننـد و در برخـی کشـورها خیلی بیشـتر؛ عمدتا بـرای نگهداری فرزندان، خویشـاوندان مسـن و ماننـد آن. مـردان در همه جـا می گوینـد اوقـات فراغـت بیشتـری از زنـان دارنـد؛ البتـه نـه بیشتـراز ایتالیایی هـا کـه نزدیـک بـه 80 دقیقـه در روز بیش از زنانشـان خوشگذرانـی می کننـد. مردان نـروژی، به عکس، تقریبا زمانی برابر با همسرانشـان در خانـه کار می کننـد.



ولـی بچـه داری، حداقـل در کشـورهای ثروتمنـد، دیگـر یـک وظیفـه مادام العمـر نیسـت ، خصوصاً به ایـن خاطر که نرخ متوسـط باروری زنـان در کشـورهای عضـو سـازمان همکاری اقتصـادی و توسـعه بـه 6/1 فرزند نزول کـرده اسـت، ایـن تـا حدی به مـدد رواج قرص های ضدبارداری در سـال های 1960 اسـت که بـرای نخسـتین بار در تاریـخ، به زنان اجـازه داد با اطمینان تعداد فرزندانشـان و زمان تولـد آنهـا را کنترل کننـد. هم اکنون زنـان دیرتر خانواده تشـکیل می دهنـد؛ معمولا بعـد از تثبیـت شغلشـان. بیشتـر آنهـا خانـواده را کوچک نگـه می دارند.

نـرخ تولد در امریکا، فرانسـه و کشـورهای اسکاندیناوی بالاتر از کشـورهای مدیترانه ای و اروپای شـرقی می باشد کـه بـه طور وحشـتناکی بـه آمار نزدیـک به یک بچه بـرای هر زن می رسـند. در سـال های اخیـر، برخی کشـورها از جملـه بریتانیـا، بهبود اندکـی را در ایـن ارقـام شـاهد بوده انـد امـا احتمـال کمـی وجـود دارد کـه بـه مدل خانـوادهایی بـا بچه های قد و نیم قـد بازگردند .

در طـول چندصـد سـال گذشـته و پـس از آن، به خصـوص در 50 سـال اخیـر، زنـان در کشـورهای ثروتمند گام های بسـیار بزرگی برداشـته اند. آنها برابـری کامل در قانـون و حقـوق کامـل رأی دهـی را به دسـت آورده اند؛ اگرچـه قانون گـذاران زن هنوز کاملاً در اقلیـت هسـتند. نه تنها زنان از دسترسـی برابر به تحصیل بهره مند هسـتند بلکـه به عنـوان یـک گـروه به سـمتی می روند که سـطح تحصیلـی بالاتـری از مردان پیـدا می کننـد. آنهـا توانایـی کنتـرل انـدازه خانواده هایشـان را دارنـد، تـا کوچکتر و بیشترقابـل اداره شـوند. آنهـا گروه گـروه بـه بـازار کار وارد شـده اند؛ به طـوری که در برخـی کشـورها نرخ مشارکت شـان بسـیار نزدیـک به مردان اسـت؛ در واقـع هم اکنون در امریـکا در نیمـی از کل مشـاغل دوام آورده اند. اختلاف پرداخت دسـتمزد با مردان کمتـر شـده اسـت؛ اگرچه به هیچ وجـه از بین نرفته اسـت. زن ها در مدیریـت رده بالا و سـمت های ارشـد حرفه ای و خدمات شـهری، دیگر کمیاب نیسـتند؛ اگر چه هنوز هـم به شـدت کمتـر از آنچـه باید حضـور دارند. برخی کشـورها برای سـرعت دادن به ایـن جریـان، سـهمیه هایی رسـمی یا غیررسـمی از اعضـای هیـأت مدیره هـا را برای زنـان در نظـر گرفته اند.

آینده ای بی نقص یا معیوب

از اینجـا بـه بعـد، زنان به کجـا می روند؟ در کشـورهای توسـعه یافته در انتخاب راه مـردد مانده انـد. اگر همسـری به اندازه کافـی پولدار پیدا کنند، می تواننـد ازدواج کننـد و یـک خانه دار تمام وقت شـوند و هر تعداد بچه که می خواهند داشـته باشـند یـا می تواننـد یـک شـغل بلندپروازانـه انتخـاب کننـد و بچه داشـتن و حتی شـوهر داشـتن را فرامـوش کننـد. ولی در حـال حاضر، بسـیاری از آنها خواسـتی میان این دو موقعیـت دارنـد؛ داشـتن خانواده و در عین حال، داشـتن شـغل دائمی.

سـهولت ایـن امـر به کشـور محـل زندگیشـان وابسـته خواهد بـود. برخـی دولت هـا قوانین خانواده پسـندانه ای ماننـد مرخصی هـای بلندمـدت زایمـان بـرای والدیـن، تخفیف مالیاتـی و خدمـات نگهـداری کـودک وضـع کرده انـد و بعضـی نـه. بـا کـم شـدن جمعیت کاری در بسـیاری از کشـورها و کمیاب شـدن نیروهای متخصص، دولت ها و کارفرماهـا بـه تلاش بیش تر بـرای جـذب زنـان به محیـط کار و نگه داشتن شـان در آن، مجبـور خواهنـد بـود. قطعـاً پیشـروی هایی کـه زنـان در تمام وجـوه زندگی به دسـت آورده انـد، بـرای آنهـا محفـوظ نخواهد بـود. برخـی از مردان گلـه می کنند از این كـه حـالا در بسـیاری جهـات زنـان شـانس بهتـری دارند؛ شـاید آنهـا نتوانند همه چیـز را بـا هم داشـته باشـند ولـی لااقـل می توانند از میـان گزینه هایـی که در اختیـار دارند، انتخاب کنند؛ شانسـی که مـردان ندارند. برخی گرایش های اجتماعی، اقتصـادی و فناورانـه در چهار دهه آینده برای زنان در کشـورهای توسـعه یافته مفید خواهـد بـود و برخـی دیگرکمی زندگی آنها را سـخت تر و نامطمئن تـر خواهد کرد ولـی هیچ کـدام باعـث تغییری اساسـی از نوع آنچه بر قرن قبلی اثر گذاشـته اسـت، نخواهـد شـد. سـال های باقیمانده تـا 2050 تثبیت آنچـه را زنان تاکنون به آن رسـیده اند، شـاهد خواهـد بـود .

آینده زنان در بازارهای نوظهور بسـیار متفاوت اسـت. در بسـیاری از کشـورهای در حـال توسـعه، زنـان هم چنان در داشـتن حقـوق قانونی و سیاسـی کمبود دارنـد و در بعضـی، هنـوز نمی تواننـد رأی دهند. با وجود آنکه 186 کشـور معاهده سـازمان ملل بـرای امحای تمامی اشـکال تبعیض علیه زنـان را امضا کرده اند، 42 کشـور در عمل دسـت کم یـک شـرط محدودکننـده را به توافـق تحمیـل کرده اند؛ خصوصـاً در مورد تسـاوی در حقـوق ازدواج و خانـواده، حقـوق ملیـت و هماهنگـی با قوانیـن دینی. در بسـیاری از کشـورها، زنان هیچ اسـتقلالی در خانواده ندارند، معمولاً از خشـونت های خانگـی رنـج می برند و به سیسـتم قضایی دسترسـی ندارند.

بر اسـاس گزارش های سـازمان ملل، در سـال 2010 نسـبت زنان با کار درآمدزا در آفریقـای جنوبـی و آسـیای غربـی کمتر از 30 درصـد و در کارائیـب و امریکای مرکزی کمتـر از 50 درصـد بـوده اسـت. اگرچـه فاصله میـان نرخ مشـارکت زنان و مـردان در بیسـت سـال گذشـته اندکـی کمتر شـده اسـت ولی هنـوز زیـاد اسـت. بخشی از مشاغل زنان از نوع شـغل های متزلزل اسـت؛ کارگـران موقت امـور کشـاورزی، کارگرهـای خانـه یا کلفت هـای خانگـی، گرداننده کسـب وکارهای کوچک خودشـان.

در بازارهـای نوظهـور پیشـرفته تر تصویـر امیدوارکننده تـری ارائه می شـود. اینجا جایی اسـت که به احتمال قوی، عمده پیشـرفت اقتصادی از اکنون تا سـال 2050 در آن متمرکـز خواهد شـد. چیـن و هند به ترتیـب بزرگ ترین و سـومین اقتصاد جهان هسـتند و هم چنیـن رشـد سـریعی در کشـورهایی مانند مکزیـک، ترکیـه، اندونزی، مصـر، مالـزی، تایلنـد، کلمبیـا و ونزوئلا دیده می شـود. این رشـد سـریع به خصوص بـرای زنـان مفید خواهـد بود. تجربه غرب نشـان داده اسـت که تحصیلات پیش نیاز بسـیار مهمی برای پیشـرفت زنان اسـت و هرچه کشـورها ثروتمندترشـوند، بیشتربر روی تحصیلات سـرمایه گذاری می کننـد. ارقـام بانـک جهانی نشـان می دهـد که در برزیـل، روسـیه و چیـن سـواد در میـان بزرگسـالان جوان تـر در هردو جنـس، تقریباً همگانـی اسـت؛ در شـرایطی که حـدود نیمی از پذیرفته شـدگان تحصیلات عالی را زنـان تشـکیل می دهند.

رشـد سـریع، رقابـت بـرای کارکنان ماهـر و بااسـتعداد را نیز بالا می بـرد؛ موقعیتی کـه فرصت هـای بسـیاری بـرای زنـان ایجـاد خواهـد کـرد. در حـال حاضـر، در میان کشـورهای عضـو گـروه بریـک (برزیل، روسـیه، هنـد و چیـن) 30 تا 50 درصـد زنان جـزو نیـروی کار هسـتند .اگرچـه بیرون رانـدن نگرش های سـنتی درباره زنان در کل سـخت اسـت، تغییرات بسـیاری که در حال رسـوخ در این تعصبات مسـتحکم اسـت، شـاید مبارزه را آسـانتر کند. تحقیقی توسـط سـازمان بین المللی کار نشـان داده اسـت که تفکیک شـغلی براسـاس جنسـیت (یعنی مردان و زنان کارهای متفاوتی انجام دهند) در کشـورهایی مانند چین و هند از کشـورهای اسـکاندیناوی مشهور به تساوی طلبی، کم تـر اسـت. به خصوص در چیـن هم اکنون تعداد زنـان کارآفرین با کسـب و کارهای بسـیار موفق، در حال رشـد اسـت.

مزیت دیگری که زنان شـاغل کشـورهای عضو گروه بریک نسـبت به همتایانشـان در غرب دارند، این اسـت که در نگهداری از کودکان مشـکلات کمتری دارند. خانواده های گسـترده به عنوان نقطه اتکا در میان آنها بیشتراسـت، خدمتکاران خانگی ارزان و در دسـترس هسـتند و هیچ تابوی فرهنگی برای نگهداری فرزندان توسط اشخاص دیگر وجـود نـدارد. بـا ایـن حال، شـاید برخی از ایـن مزایـا در دهه های پیش رو کم شـوند و ایـن در حالـی خواهـد بـود کـه از زنان برای نگهـداری والدین خود و همسرشـان در زمـان ازکارافتادگـی، توقـع زیادی مـی رود؛ یعنی افزوده شـدن فشـار وظایفی دیگر بر مسـئولیت های حرفه ای شان

ظهور یافته و نوظهور

آینـده زنـان در 40 سـال بعد به سـختی قابل محاسـبه اسـت. در جهـان ثروتمنـد، جایـی کـه آنهـا برابـری را در قانون به دسـت آورده انـد، اگرچه هنوز بـه طور کامـل به مرحله عمـل درنیامـده، پیشـرفت هایی در گشایش محدودیت هـا قابل پیش بینی است. برنامه های سـازمانی بهتر بـرای توانایی بخشـیدن بـه زنـان در ترکیـب کـردن کار و خانـواده، تلاش بیشتردر شـرکت ها برای پیشـنهاد شـرایط اسـتخدامی منعطف تر و شـاید پذیرش آشـکارتر آنکه مردان هـم خانواده ای دارنـد و بایـد نقـش خـود را در نگهـداری از آن ایفـا کننـد متصور می باشد ولـی تغییـر بـا مقیاسـی بزرگ تـر بعید به نظر می رسد.

در کشـورهای فقیرتـر ، جایی که زنان در بسـیاری عرصه هـا مزایای کمتری دارنـد، هیچ چیـز تغییـر نخواهـد کرد تـا وقتی که تحصیلات بـرای دختران و پسـران هـردو پیشـرفت کند. دختران در حـال تحصیـل اثرات بزرگی بـر روی رفاه اجتماعی و اقتصادی یک کشـور خواهند داشـت (بـرای نمونـه، بیسـوادی زنان و شـأن پایین آنهـا در افغانسـتان عامل بزرگی در عقب ماندگـی ایـن کشـور اسـت). زنـان با تحصیلات بـالا، دورنمای بهتـری برای کارهـای پردرآمـد دارنـد، می تواننـد خانواده هایشـان را محـدود کننـد و بـرای بزرگ کـردن فرزندانشـان تصمیمـی بگیرند که شـانس های زندگی شـان را بالا ببـرد. اما در کشـورهایی کـه عـدم تسـاوی حقـوق زنـان متکی بـه دین یـا فرهنگ اسـت به نظر پیشـرفت ،کندتـر اسـت. (شـگفت اینكـه، پیشـرفت اقتصـادی در هند و چیـن قطعا می توانسـت تأثیرگذارتـر باشـد اگر جوامـع آنها سـطوح نگران کننـده ای از « قتل های انبوه جنس مونث» را در پیش نمی گرفتند و ترجیحشـان داشـتن فرزندان مذکر نبود).

در بازارهـای نوظهـور پیشـرفته تر، نه تنهـا کشـورهای عضـو گـروه بریـک، بلکـه بسـیاری دیگـر، زنـان از فرصت هـای فوق العـاده ای کـه در چنـد دهـه آینده به دسـت می آورند، بهره مند خواهند بود. در بسـیاری از این کشـورها، سـطح تحصیلات مردان و زنـان در حـال حاضـر برابـر اسـت. تغییر سـریع ناشـی از رشـد سرسـام آور بـه آنها اجـازه خواهـد داد تـا بـر تعصب هـا چیره شـوند و به مشـاغلی دسـت یابند که نسـل گذشـته تنها می توانسـت رویای آن را داشـته باشـد. ایـن نه تنها برای آنهـا، بلکه برای اقتصادهایـی کـه از مشـارکت آنهـا سـود می برند نیز خوب اسـت.

ولـی هزینـه ای هم باید پرداخت شـود. زنان در جهان در حال توسـعه، انتخاب های بیشتـری خواهنـد داشـت امـا بـا فشـارهای بسـیار زیادتـری نیـز روبـه رو هسـتند. همان طـور کـه غـرب دریافتـه اسـت، هنگامی کـه زنـان خانه را به سـوی محـل کار تـرک می کننـد، جامعـه بـه طـور برگشـت ناپذیری تغییـر می کنـد؛ بـه صورتـی که نه تنهـا بـر زنـان، بلکـه بـر مـردان و کودکان نیـز عمیقـاً اثـر می گـذارد. روی هم رفته، بیش ترمـردم ـ به خصـوص زنـان ـ به نوعـی پذیرفته انـد کـه ایـن هزینـه ای اسـت که بـه پرداختش مـی ارزد.