13 دی 1400

تغییرات بزرگ جهان تا سال 2050

(بر گرفته از کتابی با همین عنوان – انتشارات مجله اکونومیست)

مردم و روابط ( بخش اول)

در روز 31 اكتبـر 2011 ،دنیـا بـرای نوزادی جشـن تولد گرفت كـه جمعیت جهان را بـه 7 میلیارد نفر رسـاند. سـازمان ملـل اعلام كرده بـود كه جمعیت جهـان در آن روز به 7 میلیـارد نفـر خواهد رسـید. پـدر و مادرهـای خشـنود و دولت هایی كـه به دنبال جلب توجـه عمومـی بودنـد هركدام تلاش می كردند نامـی بر آن نـوزاد بگذارنـد. یكی نرگس كومـار از دهكـده ای در هنـد بود و دیگـری دانیكا می كاماكـو از مانیل.

عدنـان نویـك كـه در پایتخـت بوسـنی در تاریخ 12 اكتبـر 1999 متولد شـده بود. ادعا می شـد كه او جمعیـت جهـان را بـه 6 میلیارد نفر رسانده اسـت. یعنـی در یك فاصله دوازده سـاله از تولـد عدنـان تا تولـد نرگس، یك میلیارد نفـر به جمعیت جهان اضافه شـده بود. همین مدت نیـز طـول كشـید تـا جمعیت جهـان از 5 میلیـارد نفر بـه 6 میلیـارد نفر برسـد یعنی از سـال 1987 تا 1999.

در شـرایط فعلـی جمعیـت جهان بـا بیشترین سـرعت رو بـه افزایش اسـت. 250 هزار سـال طول كشـید تا تعداد انسـان های زنده بر روی كره خاكی به یك میلیـارد نفـر برسـند و بیـش از یك قرن طول كشـید تا در سـال 1926 جمعیت جهان به 2 میلیـارد نفر برسـد. 33 سـال بعد شـمار انسـان ها بـه 3 میلیارد نفر رسـید. پیش بینی می شـود تـا سـال 2050 جمعیـت جهـان بـه بیـش از 9 میلیـارد نفـر برسـد. ایـن رقـم همچنان افزایشـی خواهـد بود (نمـودار1-1).



رشـد جمعیت در برخی از كشـورها شـگفت انگیز خواهد بود. نیجریه در سـال 1970 حـدود 57 میلیـون نفـر جمعیت داشـت. تا سـال 2050 اگر هیـچ اتفاق نامنتظـره ای در نـرخ زاد و ولـد ایـن كشـور رخ ندهد جمعیـت آن بـه 389 میلیون نفر خواهد رسـید كه تقریبـاً برابـر با جمعیت ایـالات متحده امریـكا در آن زمـان خواهد بود.

در مقابل برخی كشـورها نیز كه اكنون از پرجمعیت ترین كشـورها به شـمار می روند ، روندی نزولـی را در پیش خواهند گرفت. جمعیت روسـیه از سـال 1995 تاكنـون در حـال سـقوط بوده اسـت. ژاپن در سـال 2010 بـه اوج خود كه 126 میلیـون نفـر بـود، رسـید. جمعیـت چین نیز در سـال 2025 بـه اوج خـود كه 1.4 میلیـارد نفـر اسـت خواهـد رسـید و از آن به بعـد روندی نزولـی در پیـش خواهد گرفت. حتـی جمعیـت هنـد به عنـوان پرجمعیت تریـن كشـور جهان در سـال 2050 بیشتـر از آنچه خیلی هـا تصـور می كننـد بـه انـدازه حداكثـری خـود نزدیـك شده اسـت یعنی در سـال 2060 بـه 1.7 میلیـارد نفـر كـه نقطـه اوج خـودش اسـت خواهـد رسـید و از آن به بعد رونـدی نزولـی را در پیـش خواهد گرفت.

نـرخ رشـدهای متفـاوت باعـث جابه جایـی وزن جمعیـت در نقـاط مختلـف جهـان خواهد گردید. آسـیا هم چنـان پرجمعیت تریـن قـاره جهـان باقی خواهـد مانـد و نیمی از جمعیـت جهـان را در خـود جـای خواهـد داد. جمعیـت آفریقا تا سـال 2050 سـه برابر اروپـا خواهد شـد. جمعیـت جهـان تا سـال 2050 پیرتر و بیشتر خواهد شـد (نمودار1-2).



آن بخشـی از جمعیت كـه بیـش از 65 سـال سـن دارنـد دو برابر خواهند شـد. یعنی تعـداد آنهـا از 8 درصد در سـال 2010 به 16 درصد در سـال 2050 خواهد رسـید. در كشـورهای ثروتمند امید به زندگی بسـیاری از افراد به 100 سـال خواهد رسـید. نكتـه مهـم دیگر در مـورد این جمعیـت مسن این اسـت كه تعداد شهرنشـین ها در آن بیشتـر اسـت (نمـودار1-3).



در سـال 2010 نیمـی از جمعیـت جهان در شـهرها زندگـی می كردنـد. تا سـال 2050 بیش از 70 درصد جمعیت، شهرنشـین خواهد بود. به ایـن ترتیـب جمعیت شـهرهای جهان در آن سـال حدود 5/6 میلیارد نفـر خواهد بود كه به اندازه كل جمعیت جهان در سـال 2005 اسـت. سـریع ترین رشـد مربوط به شهرهایی بـا جمعیت 10 میلیـون نفر یا کمتـر خواهد بود. (نمـودار1-4 )



در سـال 1950 جهـان دو دسـته از كشـورهای مختلـف را در زمینه امیـد به زندگی و انـدازه خانـواده در بـر می گرفت: فقیـر و ثروتمند. افـرادی كه در كشـورهای فقیر زندگی می كردنـد امیدشـان بـه زندگی کمتر (به طور میانگین تنها 37 سـال) بـود و خانواده های بزرگتـر اغلـب 6 فرزنـد یـا بیشتـر داشـتند. ایـن در حالـی اسـت كـه تـا سـال 2050 علیرغـم تـداوم حیـات كشـورهای فقیـر و ثروتمنـد، در زمینه امید بـه زندگـی و اندازه خانـواده دو گـروه متفاوتـی وجـود نخواهـد داشـت. خانواده هـای جهـان اغلـب دو فرزند خواهنـد داشـت و امیـد به زندگی به 70 سـال تقریباً خواهد رسید. ایـن مسـئله روی كنش هـای دولت هـا تأثیـر گذاشته و تقاضاهـای جدیـدی بـرای سـرویس های خدماتـی ایجـاد می كنـد. بـه علاوه این امـر می توانـد همه چیـز را تغییر دهـد و بـه تعـادل قـدرت میان دو كشـور پرجمعیـت جهان وابسـته كند.

بـرای بسـیاری از افـراد پرسـش های اصلـی و مهـم در زمینـه جمعیـت مربـوط به آن عـدد كل می شـود. آیـا دنیا ایـن توانایی را دارد كه 9 میلیارد نفر را در سـال 2050 ،سـیر كنـد؟ آیـا ایـن جمعیـت از ظرفیت كـره زمین تجـاوز نمی كنـد؟ آیا منجر به مشـكلات زیسـت محیطی و آب و هوایـی نمی شـود؟ آیـا ازدیـاد جمعیـت منجـر به بروز خشـونت، تنـش و جنگ هـای بیشتـر در جهـان نمی شـود؟

امـا واقعیـت ایـن اسـت كـه تفاوتـی عمـده میـان ایـن قبیـل نگرانی هـا بـا آنچـه در مقیـاس جهانـی در حـال رخ دادن اسـت، وجـود دارد. جمعیـت جهـان در عـرض 50 سـال از 3 میلیـارد نفر به 7 میلیـارد نفر در سـال 2010 رسـیده امـا تعداد جنگ هـا و درگیری ها در این دوره به میزان چشـمگیری كاهـش یافـته است؛ تعداد جنگ هـای داخلی امریكا افزایش و سـپس كاهـش یافته اند؛ تعداد كشته شـدگان در جنگ هـا نیـز از 20 نفـر بـه ازای هر 100 هـزار نفر در سـال در اواخر دهـه 40 میلادی بـه تنهـا 7/0 نفـر بـه ازای هر 100 هـزار نفر در سـال در سـالهای 2007تـا 2010 كاهـش یافـته است . این تعـداد از نرخ خودكشـی در جوامـع در زمان صلح نیـز کمتر اسـت.

بـه نظـر می رسـد الگوی خشـونت چندان از فشـار جمعیـت تأثیر نمی گیـرد. علاوه بر آن تعـداد مهاجـران كـه آسـیب پذیرترین قشـر در برابر خشـونت هسـتند در سـال های 2000 تـا 2010 به نصـف کاهش پیدا کرده كه این امر بر روی سـطح خشـونت های جهانی تأثیر بسـیاری داشته است.

دربـاره آسـیب های محیط زیسـتی می تـوان نتیجه دیگری گرفت. تقریبـاً همـه دانشـمندان بر این باورند كه تغییرات اساسـی در زمینه آب و هوا، تنوع زیسـتی، سـطح اسـیدی بـودن اقیانوس هـا و چرخـه نیتـروژن در طـول زمـان رخ داده اسـت. در همه این مـوارد فعالیت هـای انسـانی از همـه بیشتر مـورد توجه و سـرزنش واقع شده اسـت. البته نمی تـوان به راحتـی اینطـور نتیجـه گرفت كه هرچـه جمعیت یـك منطقه بیشتر شـود، میـزان تخریـب محیط زیسـت در آن منطقـه نیز بیشتـر خواهـد شـد؛ ایـن مسـئله وابسـته بـه مـكان و نحـوه زندگی مردم است. در سـال 2005 امریكا و اسـترالیا هركدام حدود 20 تن كربن به ازای هر نفر وارد جو زمیـن كرده انـد. ایـن در حالـی اسـت كه بیش از 60 كشـور كه اكثـر آنهـا در آفریقا واقع شـده اند کمتـر از 1 تـن كربـن بـه ازای هر نفر منتشـر كرده انـد. حدود 50 درصد انتشـار كربـن از سـوی ثروتمندتریـن بخـش جمعیت دنیا كـه 7 درصد جمعیت كل را تشـكیل می دهنـد، صـورت می گیرد. فقیرترین جمعیـت جهان نیز كه 50 درصـد از جمعیت كل بـه شـمار می رونـد حـدود 7 درصـد كربـن وارد جـو زمین می كننـد. اكنون نكتـه جالب توجـه ایـن اسـت كـه اگر ایـن روند ادامه پیـدا كند و جمعیت فقیـر جهان دو برابر شـود كمتریـن تأثیـر روی آب و هـوای زمیـن صـورت خواهد گرفت كه این مسـئله باید مقابل افزایـش 30 درصـدی جمعیـت در ایـاالت متحده امریكا قـرار گیرد. برای اینكه مسـئله بیشتـر قابـل فهـم شـود می توان گفـت تولد یـك امریكایـی تأثیر منفی محیط زیسـتی20 برابـری نسـبت به تولد یـك آفریقایی دارد.

بیشـتر رشـد جمعیتی كه در 40 سـال آینده شـاهد آن خواهیم بود در كشـورهایی رخ خواهـد داد كـه كمتریـن دخالـت را در انتشـار گازهـای گل خانـه ای دارنـد و در نتیجه تأثیر چندانی روی افزایش انتشـار كربن نخواهند داشـت. البته همه این مسـائل به نحوه زندگـی مـردم بسـتگی دارد. اگـر این افـراد ماننـد امریكایی ها و اسـترالیایی ها بـه انرژی وابسـته شـوند بایـد منتظر عواقب زیسـت محیطی آن نیز باشـیم. در هر صـورت می توان گفت میزان تأثیر رشـد جمعیت كشـورها روی گرمایش جهانی به الگوی رشـد اقتصادی كـه در پیش می گیرند بسـتگی دارد. در زمینـه غـذا بایـد شـاهد تفاوت هـای بیشتـری به دنبـال افزایش جمعیت باشـیم. حتـی افـرادی كـه كمتریـن اثـر كربنـی را از خود به جـای می گذارنـد باید چیـزی برای خوردن داشـته باشـند. واضح اسـت كه رسـاندن مـواد غذایی بـه 9 میلیارد نفر دشـوارتر از 8 میلیـارد نفـر اسـت. هرچـه جمعیـت بیشتـر شـود، رقابـت برای دسترسـی بـه غذا نیـز بیشتـر می شـود. در نتیجـه مـا بایـد بـرای سـال 2050 حـدود 70 درصد رشـد در تأمیـن مـواد غذایـی داشـته باشـیم. در تئوری این مسـئله ای قابل حل اسـت. امـا ظواهر قضیـه نشـان می دهـد كه حتـی اگر جمعیت با سـرعتی بسـیار کمتر از زمـان حاضر نیز رشـد كنـد باز هـم در زمینـه تأمین مواد غذایـی به ویژه تا سـال 2050 با مشـكل مواجه خواهیـم بود.

كاهش باروری

در میـان ایـن تغییـرات، كاهـش بـاروری از همـه بااهمیت تـر اسـت. در سـال 2050 مجمـوع نـرخ بـاروری جهـان یعنی تعـداد كودكانـی كـه پیش بینـی می شـود یـك زن در سـال های بـاروری خـود بـه دنیـا بیـاورد ـ بـه 1/2 نفركاهش خواهـد یافت. این یعنـی « نرخ جایگزینـی» بـاروری كـه در آن جمعیـت دقیقـاً خـودش را بازتولیـد می كند.

نـرخ دقیق جایگزینـی از مكانـی بـه مكان دیگر متفاوت اسـت و بـه نرخ مرگ و میر موالید بسـتگی دارد. ایـن مـورد در كشـورهای فقیر به صورت شـدیدتری بروز می كند. امـا 1/2 نفر اغلب یك عـدد جادویـی تلقـی می شـود؛ یعنی این نرخ باعث می شـود رشـد جمعیـت كاهش پیدا کنـد و بـه مرحله ثبات برسـد. شـاید این نخسـتین بار در تاریخ باشـد كه نـرخ جهانی به 1/2 یـا کمتـر می رسـد. نـرخ 1/2 می توانـد نشـان دهنده كاهش متناوب باشـد. در سـال 1970 نـرخ بـاروری 45/4 نفر بـوده است و یـك خانواده بـه طور معمول از چهار تا پنج فرزند برخوردار بودند.
در سـال 2010 ایـن نـرخ به 45/2 نفر رسـید (نمـودار 1ـ 5).



حدود نیمـی از جمعیت جهان یعنـی 2/3 میلیـارد نفـر از 7 میلیـارد نفر در كشـورهایی با نرخ 1/2 نفر زندگـی می كردند. تا سـال 2050 تقریبـا تمامی كشـورهای خـارج از آفریقا نرخـی زیر 1/2 خواهند داشـت و حتـی برخـی كشـورهای آفریقایی نیز نزدیـك به نرخ جایگزینـی خود خواهنـد بود (كه احتمالاً به خاطـر مـرگ و میر موالیـد به بالاتر از 1/2 خواهد رسـید). پس از سـال 2050 نـرخ رشـد جمعیـت رفته رفتـه كاهـش می یابد و بـه صفر میـل می كند.



در آینـده سـرعت كاهـش بـاروری پـس از آنكه بـه 1/2 رسـید در ادامه كاهش پیـدا خواهد کرد. در بسـیاری از كشـورهایی كـه میـزان آن خیلـی كاهشی شود ، دوباره بـاروری روندی رو بـه رشـد را به دنبـال خواهـد داشـت چـرا كه انسـان ها بـه لـذت خانواده هـای بزرگتر پـی می برنـد. بیشتریـن كاهـش نرخ بـاروری مربـوط به كشـورهایی نظیر برزیـل با 7/1 و اتیوپـی بـا 9/1 خواهـد بـود. كاهش نرخ بـاروری بیشترین تأثیر را روی رشـد جمعیت دارد.

كاهـش نـرخ باروری تعـادل میان گروه های سـنی مختلف را در یـك جمعیت به كلی تغییـر می دهـد. در حقیقـت باعـث جابه جایـی نقطـه برآمدگـی جمعیـت در نسـل ها می شـود. زمانـی کـه برآمدگـی نمـودار جمعیت در نسـل ،کـودکان باشـد، کشـورها باید سـرمایه خـود را روی تحصیـل و دیگر احتیاجات کـودکان بگذارند. معمـولاً در این دوران خانواده هـای بـزرگ، کودکان بسـیاری دارند در حالـی که پدربزرگ هـا و مادربزرگ ها کم هسـتند (زیـرا آنهـا در دورانی متولد شـده اند که امیـد به زندگی پایین بوده اسـت). اغلب در ایـن دوران زنـان در خانـه می ماننـد و به نگهداری و مراقبت از خانـواده می پردازند. این وضعیـت مشـابه دهـه 50 میلادی در اروپـا، دهه 70 میلادی در آسـیای شـرقی و زمان حاضر در آفریقاسـت.

امـا زمانـی کـه ایـن نسـل بزرگ می شـود بـرای حـدود 40 سـال بـه نیـروی کار (به عنـوان یـک فـرد بالـغ) تبدیـل می شـود و کشـور از ایـن موقعیت اسـتفاده می کنـد. در ایـن دوران به دلیـل کاهـش نرخ بـاروری تعـداد کودکان کاهـش پیدا می کند و تعـداد از افـراد بالـغ کـه منفعت اقتصادی به همـراه دارنـد، افزایش پیدا می کند. سـپس خانواده ها کوچکتـر می شـوند و زنـان نیـز به نیـروی کار تبدیـل می شـوند؛ درآمدهـا افزایش پیدا می کنـد و طبقه متوسـط وسـیع تر می شـود؛ امید بـه زندگـی افزایش می یابـد و به دنبال همـه اینهـا شـاهد تغییرات بزرگـی در جامعـه خواهیم بـود؛ از جمله نرخ طلاق افزایش پیـدا می کنـد، ازدواج هـا دیرتـر صـورت می گیـرد، خانواده هـای تکنفره شـکل می گیرد و فشـار طبقـه متوسـط بـر نظام هـای اقتدارگـرا بیشتر می شـود. اما پـس از ایـن دوران، نسـل طلایـی، رنـگ نقـره بـه خود می گیـرد و بازنشسـته می شـود. افـراد پیر زیـادی در جامعـه خواهنـد بود که به سرپرسـتی و حمایت نسـل کوچکتر نیاز دارنـد. اینجا همان مقطعـی اسـت کـه نگرانی هـا در مـورد رشـد افراد پیـر و کاهـش جمعیت آغاز می شـود. ایـن وضعیـت در سـالهای 2010 تـا 2040 در اروپـا و امریـکا و در سـال های 2030 تـا 2050 در آسـیای شـرقی رخ خواهد داد.

جابه جایی هـای نسـلی کـه در ایـن حد بـزرگ باشـند عواقـب اقتصادی بزرگـی برای چهـار نسـل بعـد از خود به همـراه دارند. به هر حـال این وضعیت جمعیتـی زمانی که در مقطع رشـد نیروی کار اسـت برای یک کشـور اهمیت بسـیاری دارد. آن کشور باید بتواند بهتریـن اسـتفاده را از آن موقعیـت ببـرد. در دهـه 80 میلادی امریکای لاتین و آسـیای شـرقی الگـوی جمعیتـی به همین شـکل داشـتند. اتفاقـی که افتـاد این بود که آسـیای شـرقی از آن به عنـوان یـک معجـزه بـرای اقتصـاد خود اسـتفاده کـرد اما بـرای امریکای لاتیـن ایـن دهه سـوخت. به ایـن ترتیب ایـن وضعیت باید به گونه ای اسـتفاده شـود که بـه رشـد اقتصـادی کمـک کنـد. مطالعـات نشـان می دهد که یک سـوم تولیـد ناخالص داخلـی آسـیای شـرقی در سـالهای 1965 تـا 1995 از همین الگوی جمعیتی اسـتفاده برده اسـت؛ در ایـن دوران نقطـه عطف جمعیت، نیروی کار بوده اسـت که سـهم بسـیاری در رشـد این منطقه داشته اسـت.

اگـر بـه انـدازه تغییرات جمعیـت جهان نگاهـی بیندازیـد باثبات ترین تصویر از رشـد را خواهیـد دیـد. به نظـر می رسـد بـه رشـد همگـن جمعیت در قـرن هفدهـم و هجدهم بازمی گردیـم. امـا زیـر ایـن لایـه آرام آمـاری می تـوان رشـد تنش هـا را مشـاهده کـرد. تعـادل بیـن نسـل ها به هـم می خـورد و جوامـع وارد فضای جدیـدی می شـوند. می توان بـا قاطعیـت اعلام کـرد ایـن تغییـرات تـا سـال 2050 چشـم انداز اقتصادی، سیاسـی و اجتماعـی جهـان را دگرگون خواهـد کرد.