3 مهر 1400

آشنایی با مکاتب اقتصادی (بخش هشتم : اقتصاد سوسیالیستی)

طبق تحقیق به عمل آمده، نشانه‌های طرح نظام سوسیالیسم را می‌توان در آثار افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ ق. م) ملاحظه کرد. وی می‌گوید: «ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومی برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.» این همان تفکر اصلی نظام سوسیالیستی است که در قرن چهارم قبل از میلاد از زبان افلاطون مطرح گشت. این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علمای سیاسی و اجتماعی مطرح بوده است، و عاقبت در قرن ۱۹ و ۲۰ به اوج خود رسید. در قرن ۱۸"جان استوارت میل" از فیلسوفان بنام انگلیسی رسما خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایده آلیست (خیال‌پرست) می‌شمردند، در برابر،"کارل مارکس"که او را سوسیالیست ماتریالیست(مادی) قلمداد می‌کردند،از نظریه پردازان و بنیان گذاران اصلی این مکتب بود.

در قرن ۱۹ رابرت اون) ۱۷۷۱-۱۸۵۸ م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته می‌شود که برای اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال ۱۸۴۱ م رساله‌ای را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله، اصطلاح سوسیالیسم، معروف و مشهور گردید.

در فرانسه نیز طرفداران سن سیمون )1825-1760 م) مانند پیری لارو برای نخستین‌بار ، این اصطلاح را با تعریف دقیق به کار بردند. این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز رواج یافت. کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳ م) بنیان گذار فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را بنا نهاده و به صورت یک ایدئولوژی مدون در آورد. و لنین پیشوای انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ م و پس از وی استالین از سوسیالیسم مارکسی حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروی سابق عملاً به اجرا در آوردند و یک نظام کاملاً سوسیالیسم مادی‌گرا به وجود آوردند. این تفکر همچنان ادامه دارد و برخی از کشورهای جهان بر اساس همین نظام اداره می‌شوند.

سوسیالیسم (Socialism) در لغت به‌معنی اصالت جمع، جامعه‌گرایی و جامعه‌باوری، از واژه فرانسوی سوسیال (Social) به‌معنای اجتماعی، اخذ شده است. ریشه لاتینی آن، واژه Socius به‌معنای شریک و همراه است.

از میان تعاریف فراوانی که برای سوسیالیسم مطرح شده است، می‌توان تعریف زیر را به عنوان جامع‌ترین تعریف قلمداد کرد:
سوسیالیسم به معنای ساده خود، نظامی سیاسی ـ اقتصادی است که در آن دولت از راه برنامه‌ریزی یا به شکلی مستقیم‌تر ابزارهای اساسی تولید را کنترل می‌کند و یا مالک قانونی آن است. هدف از اعمال چنین کنترلی بر دارایی‌های صنعتی و گاه کشاورزی، تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است، نه تولید آنچه سودآور باشد. در عین حال، همه نگرش های سوسیالیستی امیدوارند که جامعه‌ای مساوات‌طلب ایجاد کنند؛ جامعه‌ای که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و برای ریشه‌کن ساختن فقر یا کاهش آثار آن به مؤسسات خیریه خصوصی نیازی نباشد.

اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسی بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسی و آزادی ، تعریف جامع و مانعی ندارد؛ برخی سوسیالیسم را به معنای برابری، دادگری، پایان استثمار فقرا از سوی اغنیا مطرح می‌کنند و بعضی مانند بسیاری از آمریکایی‌ها، سوسیالیسم را به معنای مصادره اموال خصوصی و کنترل شدید زندگی خصوصی افراد از سوی دولت، و چیزهای بد دیگر قلمداد می‌کنند.

فرهنگ انگلیسی آکسفورد ، سوسیالیسم را این‌گونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستی که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید، سرمایه، زمین، داریی و غیره و همچنین اداره آنها در جهت تامین منافع همگانی را هدف خود قرار می‌دهد، یا از آن حمایت می‌کند.

آستین رنی می‌گوید: «سوسیالیسم نظامی است که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در مالکیت دولت است و از سوی دولت اداره می‌شود. پس به معنای دقیق، نقطه مقابل سوسیالیسم، سرمایه‌داری است؛ یعنی نظامی که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در جامعه، در مالکیت خصوصی است و توسط مالکان خصوصی اداره می‌شود.

ایدئولوژی سوسیالیسم به‌معنای وسیع کلمه، طیف متنوعی از‌ اندیشه‌ها و تفکرات را دربر می‌گیرد که تنها ویژگی مشترک آنها اعتقاد به "لزوم برابری بیشتر برای انسان‌ها و افزایش نقش کارگران در اداره جوامع" است. سوسیالیسم در واقع ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی می‌باشد. این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیه‌های کارگری یا پرولتارلیا کمک کند و به‌طور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروه‌های خاص اجرا شود و اصالت دادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود می‌داند.

لذا در همین راستا مجموعه حرکت‌های مرتبط با افکار اقتصادی که از آغاز دهه ۱۷۹۰ تا دهه‌های اول ۱۸۰۰ میلادی علیه‌ اندیشه اقتصادی کلاسیک شکل گرفت، چارچوب اولیه مکتب سوسیالیسم و بعد از آن، مارکسیسم را تشکیل می‌دهد. مکتب کلاسیک در دهه‌های ذکر شده، پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی و اجتماعی نبوده است. مشکل فقر و بیکاری حل نشده بود. تضمینی برای حمایت از مقررات مربوط به اتحادیه‌های کارگری، حقوق کار و قراردادها وجود نداشت و روز به روز فقر گسترده‌تر و فقرا بیشتر می‌شدند؛ به‌ویژه نارضایتی اقشار کارگری، افزوده می‌شد و این نارضایتی، زمینه اعتراض را فراهم می‌کرد. این حوادث، زمینه اولیه تدوین نظریّه سوسیالیستی را فراهم نمود.

اصول و مؤلفه‌های عمده نظام سوسیالیستی:
جامعه‌گرایی (جامعه‌باوری): مهم‌ترین اصل مشترک تمامی نظریه‌های سوسیالیستی، اهتمام آنها به ترجیح جامعه بر فرد، و فراتر نهادن سود همگانی بر سود فردی است. از این رو ، لبه تیز انتقاد سوسیالیست ها به سوی مالکیت خصوصی بوده است. این مکتب با فردیت انسان و آزادی‌های اقتصادی لیبرالی و سرمایه‌داری موافق نیست و فرد را عضوی از پیکره جامعه می‌نگرد؛ البته این نگرش، با آزادی‌های فردی که در برخی از نحله‌های سوسالیستی به ویژه در اروپای غربی برآن اهتمام می‌شود، منافاتی ندارد. سوسیالیسم در واقع، بر ضد لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم است؛ زیرا از نظر لیبرالیسم ، دخالت دولت در اقتصاد موجب اخلال و عدم شکوفایی سیستم اقتصادی می گردد. اما سوسیالیست ها معتقدند مبارزه با نابرابری از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادی و سیاسی است و اعتقاد دارند که دخالت و نظارت دولت در مقام نماینده اجتماع و یا اکثریت، می تواند نفع عمومی را از دستبرد اشخاص در امان دارد.

اصالت جامعه: این اصل به‌عنوان واکنشی در برابر لیبرالیسم اقتصادی مبتنی بر اصالت فرد و آزادی‌های نامحدود فردی شکل گرفته است؛ که درست در نقطه مقابل آن قرار دارد. از آن‌جا که نظم طبیعی جامعه تحت تاثیر قوانین طبیعت در قالب زندگی اشتراکی هماهنگ افراد تضمین می‌شود، بنابراین جامعه از وجود حقیقی برخوردار است و فرد به اعتبار این‌که عضوی از جامعه است، وجود اعتباری دارد. نتیجه طبیعی این دیدگاه، تقدّم منافع جامعه نسبت به فرد است؛ که سلب آزادی‌های فردی را در زمینه فعالیت‌های اقتصادی، دنبال می‌کند.

مالکیت دولتی : نفی مالکیّت فردی بر ابزار مادی تولید نیز واکنشی در برابر به‌رسمیت شناختن مالکیت فردی بر ابزار تولید به‌صورت نامحدود و به‌عنوان تنها شکل مالکیت در نظام اقتصاد سرمایه‌داری لیبرال است. با این استدلال که مالکیت فردی بر ابزار تولید، موجب کسب درآمد می‌شود؛ بدون این‌که رابطه‌ای میان درآمد و کار وجود داشته باشد. بنابراین سوسیالیسم، برای قطع ریشه نابرابری‌های اقتصادی که از درآمد بدون کار به‌وجود می‌آید، مالکیت دولت را بر ابزار تولید پیشنهاد می‌کند.

برنامه ریزی متمرکز اقتصادی :عدم باور به نظریه تعادل خودکار بازار و معتقد به بروز عدم تعادل‌ها و بحران‌های اقتصادی در اقتصاد آزاد ، موجب گردید که سوسیالیسم، برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی را به‌عنوان تنها راه علاج هرج و مرج‌های اقتصادی مطرح کند. بنابراین، سازمان برنامه‌ریزی دولتی در سطح گسترده، اقدام به تدوین برنامه اقتصادی می‌کند، نیازها و امکانات تولیدی جامعه به‌وسیله سازمان‌های برنامه‌ریزی برآورد می‌شود و تولید به‌وسیله مؤسساتی که متعلق به دولت بوده و با مدیریت دولتی اداره می‌شود، انجام می‌پذیرد. در نتیجه امکان ارزشیابی و انتخاب افراد در زمینه تولید و یا مصرف وجود ندارد.

برابری : یکی دیگر از مؤلفه‌های سوسیالیسم، اصل "برابری" است. سوسیالیست‌ها مالکیت خصوصی ابزار تولید را سرچشمه تمام مفاسد و بیدادگری‌ها و نابرابری‌های زیان‌خیز اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌دانند. به‌همین جهت، بر اصل برابری تاکید دارند.