27 شهریور 1400

آشنایی با مکاتب اقتصادی (بخش هفتم: اقتصاد نهادگرایی)

در اواخر قرن نوزدهم ، اقتصاد دانانی با نقد مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک مبنی بر تاکید بر مفهوم فردگرایی، سعی کردندتا اهمیت ماهیت اجتماعی افراد را گوشزد کنند. این اقتصاددانان ، افراد را محصول اجتماع خود می دانستند و براین باور بودندکه لازم است تا نهادها یا قوانین اجتماعی که شخصیت افراد را تحت تاثیر قرار داده و یا حتی شکل می دهند، بیشتر مورد بررسی قرارگیرند. این افراد به نهاد گرایان و مکتب آن ها به اقتصاد نهادگرا معروف است.

نهادها قواعد و قیودی هستند که روابط و تعاملات متقابل انسان ها با یکدیگر را شکل داده و انگیزه های نهفته در مبادلات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی را ساختارمند می نمایند. نهاد ها عملکرد بلند مدت اقتصاد ها را به نحوی بنیادین تعریف می کنند. نهادها به دو گروه رسمی و غیر رسمی تقسیم می شوند. نهاد های رسمی مانند قوانینی که افراد بشر وضع می کنند مانند قانون اساسی و قانون تجارت و نهاد های غیر رسمی نیز شامل آداب ، رسوم ، قواعد و اصول رفتاری می باشند.

تورستین وبلن( Thorstein Veblen ) از سردمداران اقتصاد نهاد گرا در دوره انقلاب صنعتی دوم (1914-1871) معتقد بود ویژگی های رفتارهای اقتصادی تا حد زیادی توسط نهاد ها تعیین می شود . او استدلال می کرد که در پس رفتار انسان، لایه هایی از انگیزه های مختلف مانند غریزه، عادت ، باور و در نهایت منطق او قرار دارد ، اما منطق انسان تحت تاثیر محیط اجتماعی شکل می گیرد و محیط اجتماعی خود از نهادهای مختلفی مانند قوانین رسمی ( قانون اساسی ، قانون تجارت) و قوانین غیر رسمی ( هنجارها ، باورها ، آدای و رسوم اجتماعی ، قول و قرارهایی که در فعالیت های اجتماعی توافق می شود)تشکیل شده است. بنابر این نهاد ها نه تنها رفتار مردم را تغییر می دهند بلکه باعث تغییر شخصیت آن ها نیز می شوند.

ایرادی که وبلن به اقتصاد و نظریه های اقتصادی مرسوم می گرفت، ایستایی و انتزاعی بودن آنها و عدم توجه کافی به تغییر فناوری و نیز تکامل نهادی به عنوان اصلی ترین واقعیت اجتماعی بود. او معتقد بود برای درک دقیق فرآیند زندگی اقتصادی و تغییرات لازم با آن، ضروری است توجه اقتصاددانان از اموری که تحت عناوینی مانند قیمت ، کالا و سرمایه ، طبقه بندی شده اند به اموری همچون دانش بشری، مهارت و میل وافر انسان به تولید معطوف شود.

از ویژگی های مکتب نهادگرایی، گسترش حوزه بررسی اقتصاد به دامنه ای بسیار فراتر از اقتصاد مرسوم است. به گونه ای که آنها اقتصاد را تنها بازار نمی دانند. بلکه بازار را نوعی نهاد تعریف می کنند که خود متشکل از نهاد های فرعی بوده و با سایر مجموعه های نهادی مانندفرهنگ ، دولت ، مقررات ، ایدئولوژی و ... ارتباط دارد، بنابر این بازار به تنهایی تنظیم کننده توزیع و تخصیص بهینه منابع نیست بلکه این ساختار سازمان نهادی و قدرت در جامعه است که تخصیص منابع را صورت می دهد. به عبارت دیگر نهاد گرایان به جای اینکه قیمت و توزیع کالا ها و خدمات را تابعی از نظام عرضه و تقاضا در یک بازار مفهومی صرف بدانند، نظام عرضه و تقاضا را تابعی از ساختار قدرت، ثروت و نهادها می دانند.

از ویژگی های اصلی مکتب نهادگرا، تاکید این مکتب به وجود تضاد منافع میان افراد به جای اعتقاد به هماهنگی منافع آن ها است. پیروان این مکتب ، تضاد منافع میان گروه ها را یک واقعیت تلقی نموده و اداره جامعه بر اساس منطق را مستلزم رفع این تضادها می دانند. از این روحضور دولت ها برای رفع این تضاد ها را لازم دانسته و برخلاف اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک که رابطه انسان با کالا را مورد بررسی قرار می دهند ، رابطه بین انسان با انسان را نقطه تمرکز اقتصاد نهاد گرا می دانند. مکتب نهاد گرایی از برنامه اصلاحات اجتماعی به منظور توزیع عادلانه ثروت و درآمد حمایت می کند.

گونار میردال(Gunnar Myrdal) اقتصاد دان ، جامعه شناس و سیاست مدار سوئدی که در سال 1974 موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد گردید، با بررسی دامنه دار فرآیند تحول سیاسی – اقتصادی کشورهای ثروتمند جهان غرب طی نیم قرن گذشته چنین نتیجه گرفت که مرکز ثقل فرآیند توسعه در این کشورها، پیدایش دولت رفاه دموکراتیک بوده است. دولتی که بصورت شفاف مسئولیت پیشبرد اهداف های اجتماعی از جمله اشتغال کامل، برابری توسعه اقتصادی و تامین حداقل استاندارهای درآمدی ،آموزش مسکن و ... را به عهده گیرد.