7 شهریور 1400

آشنایی با مکاتب اقتصادی (بخش چهارم : مکتب نئوکلاسیک یا مارژینالیسم)

مکتب نئو کلاسیک در سال 1870 با انتشار آثار ویلیام جونز و لئون والراس ظهور کرد. در ادامه با انتشار کتاب اصول علم اقتصاد توسط آلفرد مارشال در سال 1890 و معرفی ابزار های ریاضی و نمایش هندسی منحنی های عرضه و تقاضا ، جایگاه خود را تثبیت نمود. در این مکتب نام این رشته علمی از نام سنتی، اقتصاد سیاسی به اقتصاد تغییر یافت که حاکی از اهتمام اقتصاددانان نئوکلاسیک به تبدیل بینش خود به یک علم واقعی و رها سازی آن از ابعاد سیاسی که شامل قضاوت های شخصی و ذهنی می شود است.

اقتصاد دانان نئوکلاسیک در بسیاری از موارد همانند اقتصاددانان کلاسیک می اندیشیدند. به عنوان مثال آنان نیز پول را خنثی فرض می کردند و معتقد بودند که متغیر های پولی بر متغیر های واقعی مانند تولید ، اشتغال، دستمزد واقعی و ... تاثیری ندارند.

علی رغم تلاش مکتب نئوکلاسیک برای بازسازی افکار و اصول مکتب کلاسیک، ارائه نظریات جدید که دارای تفاوت های کلیدی با نظریات مکتب کلاسیک بود سبب شد تا این مکتب پسوند" نئو " را به نام خود اضافه نماید. به عنوان مثال بر خلاف مکتب کلاسیک که واحد های اقتصادی را طبقات اجتماعی می دیدند، نئوکلاسیک، واحدهای اقتصادی را به شکل عاملان فردی عقلانی و خودخواه مانند بنگاه یا مصرف کننده معرفی می کرد. این امر سبب شد که افراد در اقتصاد نئوکلاسیک بیشتر به صورت موجودات تک بعدی در نظر گرفته شده و یک ماشین لذت نامیده شوند که معمولاً تحت شرایط مادی به دقت تعیین شده، خود را وقف حداکثر سازی لذت ( مطلوبیت) و حداقل سازی درد و رنج ( عدم مطلوبیت)می کنند. شاید بتوان مهمترین دستاورد اقتصاد دانان نئوکلاسیک را بررسی کاربرد اصل مطلوبیت نهایی ( Marginal Utility ) در اقتصاد دانست که در تاریخ عقاید اقتصادی ، انقلاب نهاییون نیز نام گرفته است. این نظریه ، به عنوان یک ابزار تحلیلی قوی، در اختیار دانشمندان اقتصادی قرار دارد که همچنان به عنوان مهمترین اصل در تنظیم فرمول های اقتصادی به حساب می آید.اقتصاد دانان نئوکلاسیک چنین استدلال می کنند که با فرض معین بودن میزان کالاهای تولیدشده ، قیمت ها برابر با مطلوبیت نهایی استفاده از آن کالا یا خدمت است.

اقتصاد دانان نئوکلاسیک از اصل مطلوبیت نهایی در نظریه ارزش مبادله استفاده کردند. بدین صورت که مطلوبیت نهایی ، ارزش ذهنی یک واحد اضافی از یک کالای معین برای یک مصرف کننده خاص است. اهمیتی که این مصرف کننده برای این واحد قائل است بستگی به کمیابی کالای مزبور نسبت به کالای جانشین دارد، بنابر این هر قدر عرضه چنین کالایی بیش تر باشد ، اهمیت نسبی آن در سطح نهایی کم تر و ارزش مبادله آن نیز کمتر است. از این رو ارزش مبادله به کمیابی نسبی یا به میزان تقاضا در رابطه با میزان عرضه بستگی دارد. بنابر این برخلاف اقتصاد دانان کلاسیک که معتقد بودن ارزش یک محصول با شرایط عرضه یعنی هزینه های تولید آن تعیین می شود ، اقتصاد دانان نئوکلاسیک تاکید داشتند که ارزش یک محصول به این بستگی دارد که این محصول برای مصرف کنندگان احتمالی آن به چه اندازه ارزشمند است. به عبارت دیگر آن ها بر این باور بودند که اگر تولید یک محصولی دشوار تر باشد، لزوما آن محصول را ارزشمند تر نمی سازد.

در این رابطه آلفرد مارشال چنین استدلال می کند که در هنگام تعیین قیمت یک محصول ، در کوتاه مدت شرایط تقاضا بیشتر اهمیت دارد زیرا در این مدت امکان تغییر شرایط تولیدوجود ندارد و بالعکس در هنگام تعیین قیمت همان محصول در بلند مدت ، شرایط تولید اهمیت بیشتری پیدا می کند زیرا در این مدت می توان سرمایه گذاری بیشتری را در عوامل تولیدی انجام داد تا میزان بیشتری از این محصول را تولید نمود که تقاضای بیشتری برای آن وجود دارد.

از دیگر دستاوردهای اقتصاد دانان نئوکلاسیک می توان به نظریه تعادل عمومی اشاره کرد که توسط لئون والراس معرفی و به تعادل والراسی بازار معروف شده است . وی با کمک ابزار ریاضی در قالب تئوریک محض به بیان چگونگی ارتباط بازار ها با یکدیگر پرداخته و در نهایت به راه حلی دست یافت که در قالب آن تمام بازار ها به طور همزمان به تعادل می رسند. بر خلاف تعادل جزئی که در آن عرضه و تقاضا تنها در یک بازار بررسی و قیمت ها در بازارهای دیگر ثابت در نظر گرفته می شود، درنظریه تعادل عمومی ،تمام عوامل تشکیل دهنده بازارهای مختلف به صورت درون زا و با در نظر گرفتن آثار متقابل تعامل ها و باز خوردها به طور همزمان بررسی و قیمت ها و مقادیر در تمام بازارهای مرتبط، تعیین می شوند. در تحلیل تعادل عمومی والراس نکته بسیار مهمی وجود دارد و آن این است که به جز در قیمت تعادلی هیج داد و ستدی صورت نمی گیرد. به عبارتی دیگر، این نظریه می گوید مبادله اشتباه ، اساساً انجام نمی شود.

پذیرش نظریه تعادل عمومی والراس ، منوط به پذیرش فروض آن است . از مهمترین فروض نظریه تعادل عمومی والراس می توان به فرض رقابت کامل اشاره کردکه مبتنی بر عقلایی رفتار کردن عوامل اقتصادی و دسترسی آن ها به اطلاعات کامل ، انعطاف پذیری قیمت ها تا تسویه کامل بازار ها، امکان جانشینی کامل و همگنی محصولات ، قیمت پذیری عوامل اقتصادی به علت تعداد زیاد خریداران و فروشندگان و فقدان قدرت اثر گذاری هر کدام از آن ها بر قیمت ها ، امکان ورود و خروج آزادانه کالا ها و خدمات ، نیروی کار، سرمایه و منابع طبیعی ، کشش پذیری و تحرک کامل نهاده های کار و سرمایه و ثبات سایر شرایط است.

مهم‌ترین آراء و اندیشه‌های نئوکلاسیک‌ها را می‌توان به طور خلاصه در موارد زیر دسته‌بندی نمود:

1- تمرکز بر روی حدها
2- تأکید بر اقتصاد خرد
3- استفاده از تجریدها، روش قیاسی
4- تأکید بر شرایط رقابت کامل
5- تئوری قیمت نشات گرفته از تقاضا
6- تأکید بر مطلوبیت ذهنی
7- حرکت به سمت تعادل
8- ترکیب زمین با کالاهای سرمایه‌ای
9- رفتار اقتصادی عقلایی
10- حداقل دخالت دولت