8 خرداد 99

تابستان های متفاوت

فصل تابستان در دوران ما از جنس دیگری بود. با تعطیلی مدارس از اواخر خردادماه ، پرسه زدن بچه ها در کوچه پس کوچه های محله آغاز می شد. نه از کلاس های آموزشی و هنری خبری بود ، نه از ورزشگاه های مدرن و نه مدارس برای دانش آموزان در طول تابستان برنامه ای داشتند. در آن دوران نه رسم بود که بچه ها در خانه بمانند و نه عیب بود که به کوچه بروند. ما هم در کنار بچه های محله، روانه کوچه ها می شدیم. البته جنس کوچه ها هم متفاوت بود ، همه همدیگر را می شناختند . کاسب های محل خانواده ها و بچه ها را و خانواده ها و بچه ها هم کاسب های محله را. رسم دیگری در آن ایام وجود داشت ، کاسب های محل در تابستان بچه هایشان را با خودشان به سرکار می آوردند و این برای ما دو ویژگی به همراه داشت. اول اینکه دوستان جدیدی پیدا می کردیم و دوم اینکه با وجود این دوستان جدید، ارتباط مان با کاسب های محله قوی تر می شد و به نوعی وارد فضای کسب و کارشان می شدیم. ورود نزدیکتر به فضای کسب و کار کاسب های محله ، پنجره جدیدی را به روی ما باز می کرد و از منظر آن می توانستیم بسیار بیاموزیم، سوال های متعددی ذهنمان را فرا می گرفت که بعدها ، زمانی که به فضای کسب و کار ورود کردیم تبدیل به رویکردهای مهمی شد که در تصمیمات مدیریتی نقش های کلیدی را به عهده داشت . در همان ایام کودکی بدنبال آن بودیم که بفهمیم : چرا این کاسب محله موفق است و چرا آن دیگری چرخش لنگ می زند. ؟ چرا این کاسب در حرفه اش ثابت قدم است و سال های طولانی به شغل ثابتی مشغول است و آن دیگری هر چند صباحی به حرفه ای مشغول است و در هیچکدام هم موفق نیست؟ چرا اکثر اهالی محله از یک میوه فروشی خرید می کنند و میوه فروشی دیگر محله مشتری چندانی ندارد؟ چرا یکی از قصاب های محله مورد احترام اهالی است و آن دیگری از احترام و ارج و قربی برخوردار نیست؟ چرا مردم خرید از این بقالی محله را به خرید از بقالی های دیگر ترجیح می دهند در لابلای کنکاش در احوالات کاسب ها ، کم کم قواعدی در ذهنمان شکل می گرفت که به کمک آن می توانستیم شاخصه های موفقیت و یا شکست را طبقه بندی کنیم و مدل موفقیت را برای خودمان طراحی کنیم. در همان نتجه گیری کودکانه عوامل موفقیت را اینگونه برشمردیم: صداقت، مناعت طبع، پشتکار، نظم، خوشرویی، انصاف، بهداشت و آراستگی ، دور اندیشی ، تقوا و پاکدامنی، همچنین می توانستیم دلایل عدم موفقیت را اینگونه تعیین کنیم: عدم صداقت، کثیفی وشلخته بودن، بی نظمی ، بی انصافی ، تنبلی، کوته نظری ، بی تقوایی و ناپاکی یک نتیجه گیری ساده: - از کنار هرچیزی به سادگی رد نشوید، ممکن است درس های فراوانی در آن وجود داشته باشد - الگوهای پیچیده مدیریتی از مفاهیم ناب اخلاقی سرچشمه می گیرند در یاداشت های بعدی به این موارد بیشتر خواهیم پرداخت. انشاء الله