17 شهریور 99

کسب وکار جهانی، اجبار یا اختیار

ماندگاری و بقای سازمان ما وابسته به آن است که کسب و کار خود در حوزه تولید و خدمات را ، در چهارچوب یک رقابت جهانی برنامه ریزی نمائیم. معمولا با شنیدن واژه رقابت جهانی و یا جهانی شدن، بیشتر یک رویا برایمان مجسّم مي شود تا واقعیت. عدم شناخت ما نسبت به فضای رقابت کنونی از یک سو و عدم باور ما نسبت به توانمندیهای سازمان از سوی دیگر ، این موضوع را به ما تلقین می کند که برای جهانی فکر کردن و جهاني شدن خیلی زود است و یا حتی تلخ تر این که ما کجا و جهانی شدن کجا؟
شايد استدلال ما اينگونه باشد كه :
ما سازمانی داریم در کشوری که بازارمان برای همان کشور تعریف شده و محصول و خدمات خود را در همان منطقه محدود عرضه می کنیم. ما با کسب و کار جهانی چه سنخیتی داریم؟ ما همین جا در همین بازار داخلی هم، محدودیت های فراوانی داریم. ما چطور مي توانيم بازار کشورهای دیگر را آنالیز کنیم؟ چگونه به آنها رسوخ کنیم؟
برای آنکه بتوانیم این حباب را بشکنیم باید تعریف جدیدی از جهانی شدن را ارائه کنیم.

بازار جهانی کجاست؟
قرار نیست برای ورود به بازار جهانی، در کشورهای دیگر حضور پیدا کنیم ، قرار نیست برای سهم داشتن از بازار خاورمیانه ، حتماً و قطعاً به کشورهای این منطقه ورود پیدا کنیم. ما همگی، هم اینک در بازار جهانی قرار داریم. ما همكنون در کشور خودمان در یک بازار جهانی قرار داریم.
وقتی در کنار محصولات ما، محصولات خارجی قرار گرفته اند، یعنی ما در حال رقابت با رقیبی بین المللی هستیم، بدون آنکه این موضوع را احساس کنیم. اولین رقیب بین المللی کیست؟ به تجار فکر کرده اید؟ همان کسانیکه محصولات مشابه محصولات ما را از بازارهاي چین و کره و .... وارد می کنند، پس ما ناخواسته در حال رقابت با چین و کره هستیم. اگر درحال حاضر محصولي انحصاری در کشور داریم، دیری نخواهد پائید که رقیبی بین المللی از راه می رسد و ما را تهدید می کند. پس باید بدانیم اگر بازار هدفمان تنها بازار کشورمان باشد، مشتریان بالفعل و بالقوه ما قادرند تا همان محصولات و خدمات را از تولیدکنندگان و عرضه کنندگان جهانی تهیه کنند. و اگر بدنبال بازار جهانی هستیم ، بدانیم که سایر عرضه کنندگان این نوع محصولات و یا خدمات در دسترس مشتریان ما هستند.
تصور کنید نمایندگی یک شرکت معتبر اروپایی را اخذ نموده و در یک مناقصه شرکت می کنید. بدیهی است سایر شرکت کنندگان نیز کمابیش نمایندگی شرکت های بین المللی دیگری را یدک می کشند. آیا این جز يك رقابتی جهانی است؟ پس حضور ما در بازار جهانی يك انتخاب نيست ، بلكه يگ اجبار است.

تقسیم بندی جدید در چرخه تجارت جهان، در قرن 21:
قرن بیستم، قرن شرکت های چندملیتی بود. شرکت های بزرگی که بازار بین المللی را بین خود تقسیم کرده بودند. به شکل زیر توجه کنید.

ملاحظه می فرمائیدکه در شاخه لوازم خانگی ، در قرن بیستم، آسیا تحت سیطره شرکت های پاناسونیک و سونی بود. در آمریکا بازار در اختيار RCA و GE قرار داشت و بر حوزه اروپا شرکت های نوکیا و فیلیپس حکمرانی می کردند. اما در قرن بیست و یکم و با گسترش پدیده جهانی شدن، دیگر شرکت ها از چند ملیتی به جهانی بدل شده اند و به همین دلیل نگاه منطقه ای به بازار، جای خود را به نگاه جهانی به بازار داده است. شرکت ها بجای تأمین نیازهای یک منطقه، در محصول و یا خدماتی که در سطح جهانی در آن مزیت رقابتی دارند متمرکز شده اند و آن را در عرصه جهانی عرضه می کنند. پاناسونیک بجای تأمین کلیه لوازم خانگی برای بازار آسیا، بر روی محصولات تلویزیون پلاسما و DVD متمرکز شده است و آن را به بازار جهانی عرضه می کند. "هایر" بر روی یخچال متمرکز شده و بازار جهانی را تحت تأثیر جدی خود قرار داده است. سامسونگ بازار جهانی گوشی های هوشمند را تسخیر کرده و یکّه تازی می کند.
این مهم، ناگزیر است. شاید برای پاناسونیک خوشایندتر همان تحت سیطره داشتن بازار آسیا با محصولات متنوع باشد ، ولی در رقابت و جریان بازار جهانی، مجبور به طرح ریزی برنامه تازه ای می باشد. بازار جهاني ويژگيهاي خود را به ما تحميل نموده و لاجرم بايد رويكردهاي خود را براساس آن تغيير دهيم و اين امر اختياري نيست ، بلكه يك اجبار است.