ضرورت، اهمیت و کاربرد شاخصهای فرهنگی
شاخصها به منزله معیارهایی هستند که به وسیله آن میتوان کمیت، کیفیت، تغییرات و یا ثبوت رفتار و عملکرد را اندازهگیری نمود. به عبارت دیگر: آمال، آرزوها، علائق و اندیشههای سیاستگذاران و ذینفعان حوزه فرهنگ در شاخصهای ارزیابی، نمایان میشوند.
به وسیله شاخصها، اولین اطلاعات پیرامون یک موضوع به دست میآید که میتوان آن را در حکم مواد خامی دانست که دست مایه توصیف، تجزیه و تحلیل موضوع و یا فعالیت قرار میگیرند.
تعاریف مختلفی از شاخص ارائه شده که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میشود:
• پارامتری است که به وسیله آن میتوان کمیت، کیفیت، تغییرات یا ثبوت یک موضوع را تشخیص داد.
• معیاری است که در اندازهگیری ورودیها، فرآیندها، ستادهها و یا پیامدها مورد استفاده قرار میگیرد.
• عبارت است از یکسری شواهد، حقایق یا دادههای استفاده شده برای شرح غیرمستقیم واقعیتهای مشاهده شده و همچنین به عنوان یک تعریف عملیاتی از متغیرهای کیفی.
• معیاری است که تلاش میکند فرآیندها و فعالیتهای صورت گرفته در طی مدت زمان مشخصی را اندازهگیری کند.
در فضای کار فرهنگی و تربیتی، اصطلاحات متعارفی را بکار میبریم مانند:
o رشد دینی
o رشد اخلاقی
o رشد تربیتی
o افزایش خودباوری
o مسئولیتپذیری
o نقشآفرینی
o نوعدوستی
o قانونمداری و ...
• آیا تعاریف دقیقی برای این گونه واژهها داریم؟
• آیا شاخصهایی برای اندازهگیری آنها تعریف کردهایم؟
• آیا متدولوژی مناسبی برای اندازهگیری شاخصها، طراحی کردهایم؟
شاخصهای فرهنگی به عنوان ابزارهایی برای سنجش و ارزیابی فرهنگ جاري جامعه و یا سازمان، از جهات زیر شایسته اهمیت است:
- با توجه به گستردگی و پیچیدگی امور فرهنگی، هرگونه سیاستگذاری، برنامهریزی برای بهبود و تعالی امور فرهنگی، نیازمند شاخصهایی برای شناخت و ارزیابی دقیق علمی از وضع موجود است؛ به گونهای که این شناخت، از حدس و تخمینهای شخصی کارشناسان فراتر رود.
- شاخصهای فرهنگی، زبان و ادبیات مشترکی برای اطلاعرسانی، تبادل نظر و تفاهم در زمینه مسائل فرهنگی را فراهم میسازد.
- در بسیاری موارد ، تدریجی و نامحسوس بودن تغییر و تحولات فرهنگی باعث میشود تا جریانات از دید مسئولان و حتی صاحبنظران پنهان بماند. اما به کارگیری شاخصهای دقیق از این امر جلوگیری میکند.
مهمترین ویژگیهای لازم برای یک شاخص مناسب را میتوان به ترتیب ذیل عنوان کرد.
1. تناسب با تغییرات موضوع: به این معنا که شاخص، بایستی با تغییرات موضوع به نحوی تناسب و هماهنگی داشته تا بتواند تغییرات موضوع را با نسبتی منظم و معنادار نشان دهد.
۲. حساسیت: شاخص، بایستی در برابر خصلتها و تغییرات موضوع از حساسیت کافی برخوردار باشد به نحوی که بتواند تغییرات موضوع را با دقت مورد نیاز، نشان دهد.
از شاخصهای فرهنگی در جهت شناخت موقعیت کنونی و ارزیابی عملکرد گذشتهی سازمانهای فرهنگی و سنجش موفقیت برنامههای فرهنگی در سطوح مختلف استفاده میشود و از طرفی در جهت تعیین اهداف آینده نیز کاربرد فراوانی دارند. البته کاربرد صحیح و استفاده بهینه از آمارها و شاخصهای فرهنگی مستلزم رعایت نکات و ملاحظات خاصی در طراحی و کاربرد شاخصهاست. برای شاخصهای فرهنگی میتوان کاربردهای زیر را برشمرد:
الف) نظارت
نظارت که همان مشاهده پدیده فرهنگی مورد نظر و بررسی تغییرات مربوط به آن میباشد.
ب) ارزیابی
ارزیابی شاخصهای فرهنگی، که همان اندازهگیری کارایی برنامهها و سیاستهای تأثیرگذار بر فرهنگ است.
ج) یادگیری
یکی دیگر از موارد استفاده از شاخصهای فرهنگی یادگیری است. این بدان معناست که شاخصها، ابزاری برای یادگیری و تغییردادن هستند.
د) تأثیرگذاری بر رفتار و طرز فکرها(تأثیر استراتژیک):
یکی دیگر از کاربردهای شاخصهای فرهنگی تأثیرگذاری بر رفتار و طرز فکرهای مدیران سازمانهاست که در اینجا به آن تأثیر استراتژیک گفته میشود.