2 شهریور 99

توکوگاوا، ناجی ژاپن



از سال 1603 تا 1828میلادی یعنی از اوائل قرن هفدهم تا اواخر قرن نوزدهم به مدت 265 سال حکومت "توکوگاوا" به طول انجامید. حکومت "توکوگاوا" به قدرت رسیدن سلسله ای از حاکمان نظامی موروثی و به عبارت دیگر پادشاهانی بود که در اصطلاح به آنها "شوگان" می گفتند. اگر بخواهیم جایگاه و اهمیت حکومت "توکوگاوا" در ژاپن را با یک مثال روشن تر کنیم، می توان آن را با دوران حکومت "امیرکبیر" در ایران مقایسه کرد. با این تفاوت که امیرکبیر به مدت سه سال توانست اندیشه های جدید خود را در کشور پیاده کند و هنوز هم آثار آن را می توان درک کرد، ولی حکومت "توکوگاوا" در طی 265 سال، بستری را فراهم کرد که کشورش از یک وضعیت نابسامان و بدوی به یکی از قطب های بزرگ زمانه خویش تبدیل شود.
مبنای عمل کرد و فعالیت حکومت "توکوگاوا"، در هم شکستن لایه های اجتماعی ژاپن بود. این حرکت تأثیر فراوانی به جای گذاشته و تا حد زیادی توانست نظام طبقاتی را تغییر دهد و طبقه-های مختلف اجتماعی را به هم نزدیک نماید. در ادامه همین روند تسلط طبقه های مافوق و بالادست، نسبت به طبقه های پایین دست جامعه بسیار کاهش یافت. همین مساله باعث شد تا طبقات میانی و پایین دست جامعه که به طور طبیعی عموم مردم هر جامعه را شامل می شوند، مشارکت گسترده تری در امر سازندگی کشور خود داشته و سهم بیشتری در تحول درونی آن به عهده بگیرند.
ایجاد تحولات درونی ژاپن در این دوران، بدون مانع نبود، هم زمان با تحولات بنیادین "توکوگاوا"، مسیحیان و دیگر ملت های بیگانه با این احساس که تحولات ژاپن، موجب خارج شدن این سرزمین از قلمرو سلطه شان خواهد شد، هجوم های پیاپی و حملات بی وقفه ای را به این کشور آغاز کردند. در واقع دولت"توکوگاوا" هنگامی که مشغول سازندگی داخل کشور بود، باید در مرزهای بیرونی خود با بیگانگان مبارزه می کرد.
شاید اگر نگاهی به تاریخ خودمان و یا سایر کشورهای جهان بیندازیم، خواهیم دید که هر تحول داخلی با مجموعه ای از مقاومت های خارجی همراه بوده است و همواره کسانی که منافع خود را در طی تحولات درونی یک جامعه در خطر می دیده اند، مانع تراشی کرده اند. از آنجا که تسلط بیگانگان بر یک جامعه، همواره با ظهور تحولات استقلال خواهی و توسعه طلبی در تعارض است، این نکته در هر سرزمینی که یک زمان تحت نفوذ بیگاناگان بوده و سپس قصد رهایی از سلطه قدرتمندان و استعمارگران را داشته باشد، قابل مشاهده است. چنین روندی را می-توان در ژاپن، کره و یا کشور خودمان در مراحل مختلف تاریخی مشاهده کرد.
در سال 1800میلادی حمله سنگین و گسترده انگلیس و روسیه به این کشور رخ می دهد. با وجود خسارت های بسیاری که در این زمان به کشور وارد شده و خون های بسیاری که ریخته شد، به دلیل پشتیبانی مردم از حکومت و پشتوانه اعتقادی مردم براین مبنا که خدمت به حاکم و پادشاه را برابر با خدمت به خدا می دانستند، اشغال ژاپن و قرار گرفتن آن زیر سلطه بیگانگان محقق نگردید.



تجربه تاریخی ملت های مختلف این موضوع را ثابت می کند که کشورهای استعمارگر و سلطه-جو هرگاه متوجه حضور یک ملت و یا سرزمین در حال توسعه و پر رونق شوند، نخستین اقدام-شان برپایی جنگ و شعله ور ساختن آتش کینه توزی و تهاجم علیه آن ملت و یا سرزمین بوده و همه توان خود را برای نابودی شان به کار می گیرند، ولی اگر موفق نشوند، رویکرد شان را تغییر داده و رابطه ای دوستانه با محوریت صلح و توسعه تجاری و بازرگانی را با دشمن دیروز خود و شکاری که در گذشته موفق به صیدش نشده اند، در پیش می گیرند . بر مبنای چنین رویکردی، اروپاییان استعمارگر و متهاجم پس از آن که، به خاطر سیاست های متمرکز و همبستگی درونی ژاپنی ها در تمام سال های درگیری و حمله نظامی، اجازه نفوذ به خاک این کشور را نمی یابند، از سال 1858 میلادی شروع به ایجاد روابط تجاری با آن می کنند.
در مجموع 265 سالی که حکومت توکوگاوا در ژاپن برپا بود، حدود 255 سال آن توأم با جنگ و مبارزه بوده و روابط تجاری به تدریج در10سال پایانی این حکومت شکل می گیرد. در واقع بیگانگان مهاجم در می یابند که ژاپن به کشور قدرتمندی تبدیل شده است و دیگر نمی توان آن را از میان برداشت و چاره ای به غیر از برپایی روابط متقابل و دو سویه وجود ندارد.



همان طور که تا کنون گفته شد: کشور ژاپن در طول 265 سال حکومت "توکوگاوا" موفق به انجام یک جهش عظیم از حالت بدوی و آسیب پذیر خود به یک قدرت منطقه ای و حتی بین-المللی گردید و مردم این کشور در تاریخ خود وی را به عنوان پدر تحول می شناسند. چراکه دولتی را پایه گذاری کرد که بنیان های حکومت و نگاه مردم را تغییر داد.
نخستین اقدام این سلسله ایجاد یک حکومت مرکزی بود، یعنی حکومتی که همه نقاط ژاپن را تحت فرمانروایی خود داشته باشد. پیش از این اشاره کردیم که ژاپن، کشوری یکدست و هموار نبود و به خاطر شرایط زیست محیطی نمی شد به همه جای آن حرکت کرده و به صورت یکپارچه،همه مناطق را تحت تسلط یک نظام مرکزی درآورد. سرزمین ژاپن از جزیره هایی بسیار زیادی تشکیل شده و هر کدام از این جزایر فرمانروا و حاکم خود را داشت. در حقیقت ایجاد چنین بستری در ژاپن بسیار سخت و دشوار بود. از سوی دیگر برپایی دولت مرکزی بالاترین میزان اهمیت را داشته و به عنوان اساس و پایه اقدامات بعدی دولت"توکوگاوا" به شمار می-رفت. از این رو نیروی فروانی را به این موضوع اختصاص داده و زمان زیادی را صرف آن کرد.
این حکومت در گام بعد، نظام کنترل جمعیت را پی ریزی کرد. در سال 1600 میلادی کشور ژاپن دارای 12میلیون نفر جمعیت بود. این میزان جمعیت تا سال 1700 میلادی یعنی 100سال بعد 5/2 برابر شده و به 30 میلیون نفر رسید. توکوگاوا با توجه به محدودیت هایی که در کشورش ملاحظه می کرد ، افزایش جمعیت را یک تهدید به شمار آورده و احساس می کرد در صورت ادامه روند رشد جمعیت، بحران بزرگی به وجود خواهد آمد. در نتیجه نظام کنترل جمعیت را بنا نهاد. به موجب این نظام تا سال پایان حکومت وی، یعنی1860میلادی نسبت به سال 1700میلادی، ژاپن تنها با 10% افزایش جمعیت مواجه گردید، در این سال جمعیتی برابر با 33میلیون نفر در ژاپن زندگی می کرده اند.



اقدامات دیگر حکومت "توکوگاوا" شامل: شکل گیری صنعت ساختمان، توسعه کشتزارهای برنج، کنترل رودخانه ها و ساخت پل ها و ایجاد سیستم آموزش کلاسیک مدارس بود. با توجه به شرایط اقلیمی ژاپن اقدامات ایشان در جهت بهره گیری از منابع موجود بود. نادیده نباید گرفت که منابع طبیعی هیچ کدام تغییری نسبت به گذشته و زمان حاکمیت دیگر فرمانروایان و امپراطورها نداشتند. یعنی رودها همان رودهای گذشته و زمین ها، همان زمین گذشته بودند، ولی رهبری خردمندانه جامعه موجبات تحول در نگرش مردم را فراهم آورده و سطح آگاهی عمومی را به حدی رسانده بود که بر کاستی های طبیعت و شرایط جغرافیایی کشور غلبه و با بهره گیری از توانایی های انسانی دگرگون و مورد استفاده قرار می گرفت. خشک کردن دریا و کاشت برنج در دامنه کوه ها از اقدامات این دوره بود.
این حکومت همچنین با در پیش گرفتن یک شیوه مبتکرانه و عالمانه، موفق شد از توانایی فکری و دارایی های مالی همه اقشار جامعه جهت ساختن جامعه بهره گیری نموده و روند توسعه داخلی را سرعت ببخشد. از این نظر در طول سال های پیشرفت، سیستم های مالی اعتباری بسیار ارزشمندی در این کشور شکل گرفت و مردم سرمایه های خود را از طریق نظام های مشابه بورس در پروژه های کشور، سرمایه گذاری می کردند.
با توجه به درجه اهمیت، تصمیمات حکومتی، مدیریت اجتماعی و اخلاقی جامعه در این زمان توسط سامورایی ها انجام می شد.



امروزه رسانه های غربی و جریان های تبلیغاتی جهان، در تصویری که از "سامورایی ها" ارائه کرده اند انسان هایی کینه توز و خونخوار را نشان می دهند که تنها دغدغه آنها کشتن، جنگیدن و غارت اموال دیگران است. در حالی که همه آنها پاسداران دین بوده و هدف اصلی شکل گیری-شان، دفاع از اعتقادات و حمایت از باورهای دینی و ارزش های فرهنگی جامعه بوده است. به همین خاطر گزینش آنها بر مبنای ارزش های اخلاقی، منش های جوانمردانه و توانایی های جسمی و رزمی بوده است. حکومت توکوگاوا نیز به خاطر داشتن همین ویژگی های برجسته، مدیریت اجتماعی و اخلاقی جامعه را به آنها سپرد. امروزه احترامی که نسبت به یک سامورایی در جامعه ژاپن وجود دارد، برگرفته از همان منش ها و رفتارهای کهن و آیین های آن دوران است.
به منظور ارائه تصویر کامل تری از اقدامات این حکومت، ناگزیر باید به ایجاد بستر مناسب برای بازرگانان، هنرمندان و کشاورزان اشاره کنیم که از سرفصل های با اهمیت اقدامات دوران توکوگاوا است.