1 مرداد 99

توسعه فردی یا توسعه سازمانی

یکی از چالش های اساسی در بین صاحب نظران حوزه فرهنگ، تعیین محور اصلی یک فعالیت فرهنگی است و اساساً این سوال مطرح است که در یک فرآیند فرهنگی، محور، شخص است و یا سازمان؟ ‌‌
بر این اساس تئوریسین های حوزه های فرهنگی ، رویکردهای مختلفی را انتخاب می نمایند که در این جا ، قبل از اینکه بخواهیم این رویکرد ها را ارزیابی نماییم، به معرفی دو رویکرد اصلی می پردازیم:

رویکرد اول : فرد محوری:
پیروان این رویکرد معتقدند که اساس یک فعالیت فرهنگی بر توانایی و ظرفیت های فردی استوار است. به عبارتی آنچه موجب تولید یک محصول و یا اقدام فرهنگی می شود ، دانش، مهارت، انگیزه و در نهایت مجموعه توانائیهایی است که در یک شخصیت فرهنگی وجود دارد. لذا محور یک فعالیت فرهنگی ، یک شخصیت فرهنگی است که براساس توانائی های شخصی، قادر است یک ارزش فرهنگی را خلق نماید. بس لازمست تمام اقدامات بعدی در جهت رشد و شکوفایی آن فعالیت فرهنگی، حول محور ارزش ها و توانائی های فردی که محور اقدامات است ، شکل بگیرد. بر اساس این رویکرد ، سازمان ، منابع مادی و سایر عناصر حمایت گر، تنها وظیفه دارند تا در جهت تحقق اهداف تعریف شده فردی نقش آفرین باشند و مستقلاً دارای هویتی نبوده و تنها ابزار و وسایلی هستند تا به تحقق اهداف تعریف شده توسط شخصیت محوری، کمک نمایند.
پیروان این رویکرد اعتقاد دارند که اگر بین دیدگاه های فرد محوری طرح و سایر عناصر فرهنگی ، تعارض و اختلافی بوجود بیاید ، سایر عناصر می بایست دیدگاه فردی که محور فعالیت فرهنگی است را بپذیرند و در غیر این صورت به نفع او از چرخه آن فعالیت فرهنگی خارج شوند.
بر این اساس، سازمان حول محور شخصیت فرهنگی شکل می گیرد و به اندازه ای که او صلاح بداند توسعه پیدا می کند . مفاهیم و اصول کار توسط او تعریف می شود ، باید ها و نباید ها را او تعیین می کند. انتخاب تمامی عناصر انسانی و غیر انسانی در این فعالیت توسط او تعیین می شود. او تعیین می کند که در چه بخش هایی از رای و نظر دیگران استفاده کند، حتی انتخاب اعضای شورای مشورتی هم با اوست

رویکرد دوم : سازمان محوری
طرفداران این رویکرد، معتقدند که محور یک اقدام و یا یک فعالیت فرهنگی ، سازمان است و افراد در چارچوب اهداف سازمانی ، دارای ارزش و موضوعیت هستند. در این نگاه شخصیت های فرهنگی با هر میزان توانایی و ارزش می بایست کمک نمایند تا برنامه راهبردی مناسبی برای آن ماموریت فرهنگی تدوین شود. در این رویکرد مهمترین رکن یک فعالیت فرهنگی، شورای راهبردی طرح فرهنگی است که اعضای آن را شخصیت هایی تشکیل می دهند که قادرند در تحقق همه جانبه یک اقدام فرهنگی موثر باشند. رویکرد سازمان محور، بر این باور است که برای تحقق یک اقدام فرهنگی ، توجه به همه ابعاد یک فعالیت فرهنگی ضرورت دارد و قاعدتا این مقدار توانایی و تجربه در یک نفر جمع شدنی نیست. لذا لازمست تا جمعی از توانمندان که هر کدام در یکی از ابعاد آن فعالیت فرهنگی دارای تخصص و تجربه کافی هستند را حول ماموریت تعریف شده، جمع کرد و به کمک آنها، اهداف راهبردی طرح را تحقق بخشید.
پیروان این رویکرد به رشد و توسعه متوازن همه اجزای یک فعالیت فرهنگی بسیار اهمیت می دهند و تلاش می کنند تا رشد متوازنی را فی مابین اجزای کار فراهم آورند. آن ها معتقدند عدم رعایت این اصول ، عدم تحقق و یا رشد نامتوازن برای هر طرح فرهنگی را به همراه خواهد داشت. همچنین اعتقاد دارند نظام ارزیابی و سنجش اثر بخشی در این رویکرد، از جایگاه و درجه اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا سازمان را محور هر فعالیت فرهنگی قلمداد می نمایند.

ارزیابی دو رویکرد فرد محوری و سازمان محوری
پس از تعریف ویژگی های دو رویکرد فرد محور و سازمان محور ، بر اساس یک فعالیت فرهنگی لازمست با نگاهی آسیب شناسانه ، به تجزیه و تحلیل این دو دیدگاه بپردازیم:
ظرفیت های انسانی ، پایه دستاوردهای فرهنگی
پر واضح است، تحقق و دستیابی به هرمحصول و نتیجه فرهنگی، رابطه مستقیمی با دانش ، تجربه و توانائی های انسانی موثر در آن فعالیت فرهنگی داشته و میزان ارزش و اثر بخشی کار ، متناسب است با عوامل انسانی که درآن کار دخیل هستند.
درجه اهمیت این اصل تا آنجاست که اساتید حوزه مدیریت و توسعه منابع انسانی، معتقدند که 70 درصد تحقق اهداف یک طرح ، وابسته است به جذب و گردآوری ظرفیت ها و توانائی های انسانی که قادریم پیرامون ماموریت تعریف شده ،گردآوریم.اما در این جا با یک سوال اساسی مواجه هستیم و آن این است که آیا به صرف جذب یک نیروی ارزشمند فرهنگی ، آیا یک طرح فرهنگی تحقق پذیر خواهد بود ؟
پاسخ به این سوال تا اندازه ای به تعریف یک فعالیت و یا یک طرح فرهنگی وابسته است.
به عنوان مثال ممکن است مقصود و یا هدف ما از انجام یک فعالیت فرهنگی، ارائه نظرات یک دانشمند دینی بصورت یک کتاب باشد و غایت هدف خود را به این امر محدود نماییم و به سایر نتایج این اقدام ، مثل اینکه چه کسانی این کتاب ر ا خواهند خواند؟ تعداد خوانندگان به چه میزان خواهد بود؟ تاثیر کتاب بر روی خوانندگان چگونه خواهد بود؟ آیا ارائه این نظریه ، موجب تاثیراتی در جامعه هدف خواهد شد یا خیر؟ چه کسانی این اطلاعات را باید جمع آوری کنند؟ روش جمع آوری و تحلیل آماری نتایج چیست؟
توجه نداشته باشیم . در این حالت شاید تنها مسئولیت ما حمایت از شخصی است که دارای یک نظریه علمی در حوزه دین بوده تا بتواند نقطه نظراتش را بصورت یک کتاب ارائه داه و بقیه آثار و نتایج را به قضا و قدر الهی بسپاریم.
اما اگر همانگونه که در فصل اول کتاب به آن اشاره کردیم ، تعریف ما از یک اقدام فرهنگی ، یک اقدام همه جانبه بوده و غایت ما از انجام یک طرح فرهنگی : ارائه یک مبانی ارزشمند با برخورداری از یک فرم و قالب متناسب، همراه با ظرفیت جریان سازی و اثربخشی اجتماعی و برخوردار از یک نظام ارزش یابی ، سنجش و پایش باشد. دیگر نمی توان تنها عنصر موثر در تحقق یک هدف فرهنگی را جذب و حمایت فرد محوری طرح دانست.

آیا برای رشد فردی به سازمان نیاز داریم
اگر تعریف جامعی که برای یک فعالیت فرهنگی ارائه کردیم را پیش فرض اقدامات بعدی خود بدانیم ، به این نتیجه خواهیم رسید که وجود یک سازمان فرهنگی با تعاریف اصولی خود ،کمک می کند تا شخصیتی که برای محوریت اقدامات فرهنگی خود انتخاب کرده ایم ، جلوتر از رشد سازمانی ، رشد نماید. اجازه بدهید با ارائه یک مثال ، به این مطلب بپردازیم.:
سال ها پیش ، یکی از متخصصان حوزه دین و تربیت، بر اساس ضرورت و تکلیفی که احساس نموده ، شروع به پژوهش هایی در حوزه هدایت و تربیت دینی نموده است. او پس از طی مطالعات و پژوهش های فراوان ، نتایج زحمات خود ر ا بصورت یک سری مجموعه مطالب و در قالب پاورپوینت آماده نموده و تصمیم می گیرد تا بتدریج، مطالب گردآوری شده را برای مخاطبان محدودی که دارد ، شخصا ارائه نماید. ارائه این مطالب ،کم کم تقاضاهایی را بطور محدود در جامعه مخاطب انتخابی، ایجاد می کند. استاد محترم به این فکر می افتد تا همزمان با تولید مطالب ، تعداد انگشت شماری مدرس را از طریق انتقال سینه به سینه پرورش داده تا قادر باشند به تقاضا های ارائه شده پاسخ مناسبی را ارائه دهند. این امر طی سالیان متمادی در محدوده ی یک جامعه هدف کوچک تعریف شده ، البته با کیفیت مناسب و ضریب اثر بخشی بالا، ارائه می شود.
تعداد دیگری از دغدغه داران حوزه تربیت دینی با اقدامات استاد، آشنایی پیدا می کنند و بعد از بررسی های اولیه و ارزیابی دستاوردهای استاد محترم، پیشنهاد می کنند تا جلسه ای پیرامون چگونگی توسعه فعالیت های تربیتی با استفاده از ظرفیت های ایجاد شده ، برگزار گردد.
سایر دغدغه مندان بر این باورند که از ظرفیت های بوجود آمده تاکنون استفاده حداقلی شده و ضرورت دارد با فراهم آوردن زیر ساختارهای لازم ، زمینه توسعه و جریان سازی طرح هدایت و تربیت دینی با بهره گیری از دستاوردهای استاد فراهم گردد.
در گام اول بنا به پیشنهاد دغدغه داران این حوزه ،جلساتی با محوریت گفتگو تا دستیابی به طرح اولیه اقدامات، برگزار و تصمیمات ذیل در آن اخذ می گردد:
1- انتخاب یک مدیر پروژه جهت پذیرش مسئولیت های اجرایی طرح
2- تشکیل یک شورای راهبردی در جهت تدوین اهداف راهبردی طرح
3- تبدیل محتوای تولید شده از پاورپوینت ها به کتاب به عنوان اولین پیش نیاز امر توسعه
4- تعیین بودجه ماهیانه جهت حمایت و پشتیبانی از طرح

بر اساس تصمیمات اولیه ، اصلی ترین مسئولیت محوله به استاد محترم ( محور فردی طرح فرهنگی) ، تحریر کتاب ها با استفاده از مجموعه محتواهای گردآوری شده می باشد.
حال، اولین دغدغه و چالش جدی، پیش روی استاد قرار می گیرد:
تا به حال ، ارائه محتواها بصورت پاورپوینت و توسط خود استاد و یا مدرسین تایید شده ایشان، انجام می گرفته و اگر در حین ارائه، سوا ل ، شبهه و یا حتی اعتراضی بوجود می آمد، این امکان وجود داشت که استاد به راحتی پاسخ دهند . اما حالا قرار است کتاب به تنهایی بدست مخاطب برسد و اگر سوال و یا شبهه ای مطرح شود ، استاد به راحتی در دسترس نیست.
پس باید در نگارش کتاب ها دقت نظر بیشتری صورت پذیرد و به جوانب امر توجه بیشتری شود.
از سوی دیگر ممکن است کتاب ها مورد نقد سایر اساتید این حوزه قرار گرفته و مقابله آن ها را بر انگیزد. پس لازم است کتاب ها، قبل از چاپ توسط تعدادی از اساتید خوانده شود و به بازخورد های آنان توجه شود.
این امر با رویکردی مثبت ، مدت ها استاد را درگیر می کند و او به این نتیجه می رسد که می بایست تغییرات و ملاحظاتی را در نگارش کتاب ها در نظر بگیرد. نشست های متعدد با سایر اساتید و حتی بعضی از نقش آفرینان جامعه های مخاطب کتاب که قرار است در آینده نه چندان دور این نوشته ها، در حوزه های تحت نظارت آن ها استفاده شود. موجب می شود دستاوردهای جدید، فاصله ی معنی نداری با محتواهای قبلی پیدا نموده و عملا از ارزش بیشتری برخوردار گردد. نگاه به مکتوبات جدید این مهم را ثابت می کند که همزمان با رشد محتواهای جدید ، نگاه استاد هم رشد پیدا نموده و این گواه و تایید این مدعا است که نگاه و رویکرد سیستمی و سازمانی ، موجبات رشد فردی حتی برای افرادی که محور فعالیت های فرهنگی هستند را نیز فراهم می آورد.

فعالیت های فرد محور را چگونه ارزیابی کنیم؟
یکی دیگر از چالش های پیش روی طرح های فرهنگی که با محوریت افراد، طراحی می شود ، عدم امکان ارزیابی و اندازه گیری میزان اثربخشی کار است . زیرا شما پیش شرطی را پذیرفته اید که ممکن است در اصل آن اشکال وجود داشته باشد و آن پذیرس بی قید وشرط دیدگاه محور اقدامات که یک رای فردی است ، می باشد.
در دل این رویکرد یک پارادوکس ذاتی وجود دارد، وقتی قرار است دائر مدار ، رای و اندیشه یک فرد ،اقداماتی صورت پذیرد و محور هم خود شخص باشد، ملاک ارزیابی شما چه خواهد بود؟
اگر بگویید ملاک خود شخص است که قطعا این امر پذیرفتنی نیست یعنی ارزیابی را همان کسی انجام دهد که خود مولد آن اقدامات است و اگر بگویید ارزیابی توسط شخص و یا اشخاص دیگری باید انجام شود که قطعاً ، محور فردی طرح را از سکه انداخته اید. لذا پذیرش یک رویکرد فرد محورانه در یک طرح فرهنگی ، یعنی پذیرفتن رای و دیدگاه شخص محوری ، بدون برخورداری از نظام بازخورد.

برای آینده فعالیت های فرد محور چه چاره ای اندیشیده اید؟
یک از عارضه های پیش روی طرح های فرد محور ، مبهم و تاریک بودن ادامه کار است. طول عمر شخصیت محوری طرح ، چه مقدار است؟ چه کسی می تواند آن را تضمین کند، بیماری ها، بلایا و حوادث به چه میزان می توانند اصل کار را از میان بردارند. نظام جانشین پروری او با چه معیاری قابل تعریف است و در نهایت تعریف برنامه های دراز مدت تا چه میزانی در این رویکرد موضوعیت دارد؟

بخشی از فصل دوم کتاب آسیب شناسی مدیریت فرهنگی ( در حال نگارش)
محسن گل پور- 8/4/99