20 دی 1402

حکومت الیگارشی

حکومت الیگارشی
الیگارشی شکلی از حکومت و ساختار قدرت است که در آن یک گروه کوچک نخبه، نفوذ و کنترل قابل توجهی بر جنبه های کلیدی جامعه از جمله حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند.
واژه «الیگارشی» از کلمات یونانی «oligos» به معنای «کم» و «arkhein» به معنای «حکومت کردن» یا «فرماندهی» گرفته شده است. این نظام در تقابل با دموکراسی که در آن قدرت از نظر تئوریک در دست مردم است، و همچنین با خودکامگی که در آن قدرت در دستان یک حاکم متمرکز است، می باشد.

ویژگی‌های کلیدی الیگارشی عبارتند از:
1- تمرکز قدرت: قدرت و اقتدار تصمیم‌گیری در دست افراد یا خانواده‌های معدودی متمرکز است که اغلب بر اساس عواملی مانند ثروت، وراثت یا پیوند با نهادها یا گروه‌های با نفوذ است.
2- مشارکت محدود: الیگارشی‌ها معمولاً مشارکت سیاسی را به بخش کوچکی از مردم محدود می‌کنند و اکثریت شهروندان را از مشارکت معنادار در حکومت‌داری و سیاست‌گذاری محروم می‌کنند.
3- نفوذ اقتصادی: الیگارشی ها اغلب با ساختارهای اقتصادی در هم تنیده می شوند و نخبگان حاکم، بر منابع حیاتی، صنایع و سیستم های مالی کنترل دارند. این تسلط اقتصادی، نفوذ سیاسی و اجتماعی آنها را بیشتر تقویت می کند.
4- نابرابری و امتیاز: الیگارشی ها تمایل به تداوم و حتی تشدید نابرابری های اجتماعی و اقتصادی دارند، زیرا صاحبان قدرت از موقعیت های خود برای تضمین امتیازات و مزایای خود و همکارانشان استفاده می کنند.
5- استقرار و تداوم: الیگارشی ها ممکن است از مکانیسم های مختلفی برای حفظ قدرت خود استفاده کنند، از جمله به ارث بردن ثروت و نفوذ، دستکاری در فرآیندهای انتخاباتی، و ایجاد شبکه های انحصاری که اقتدار آنها را تقویت می کند.

انواع الیگارشی
بر اساس ویژگی‌های خاص نخبگان حاکم و ساختارهای موجود می توانند متفاوت باشند. به عنوان مثال، الیگارشی اشرافی ممکن است با اشرافیت ارثی تعریف شود، در حالی که الیگارشی پلوتوکرات بر نفوذ افراد ثروتمند و قدرتمند مالی متمرکز است. در طول تاریخ، جوامع و تمدن‌های متعددی دوره‌های حکومت الیگارشی را تجربه کرده‌اند که نمونه‌هایی از آتن باستان و اسپارت در یونان تا دولت شهرهای ایتالیای رنسانس را شامل می‌شود.
تحلیل‌های معاصر اغلب تأثیر نهادهای شرکتی قدرتمند، سلسله‌های سیاسی، و گروه‌های ذینفع ریشه‌دار را به‌عنوان نشانه‌ای از گرایش‌های الیگارشی در سیستم‌های دموکراتیک مدرن برجسته می‌کنند.
در حالی که الیگارشی‌ها می‌توانند برای دوره‌های طولانی دوام بیاورند، ممکن است با چالش‌های ناشی از جنبش‌های مردمی، تحولات اجتماعی یا جنگ‌های قدرت داخلی نیز مواجه شوند. توازن قدرت در یک سیستم الیگارشی می تواند در طول زمان تغییر کند و توزیع نفوذ را تغییر داده و به طور بالقوه ماهیت حکومت و نظم اجتماعی را تغییر دهد.
یکی از نمونه های برجسته حکومت الیگارشی در عصر حاضر را می توان در روسیه یافت. ساختار قدرت سیاسی در روسیه با عناصر الیگارشی مشخص شده است، جایی که تعداد کمی از افراد با نفوذ بر تصمیمات سیاسی و تخصیص منابع و منافع اقتصادی نفوذ قابل توجهی دارند. این پدیده یکی از ویژگی های تعیین کننده روسیه پس از شوروی، به ویژه در دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین بوده است. جنبه های الیگارشی دولت روسیه از طریق چندین ویژگی کلیدی قابل مشاهده است:

1- نفوذ گروه‌های الیگارشی:
در طول دهه 1990، زمانی که روسیه از برنامه ریزی مرکزی دوران شوروی به سمت اقتصاد بازار گذر کرد، تعداد کمی از افراد، ثروت و نفوذ قابل توجهی را از طریق کنترل صنایع کلیدی مانند انرژی، رسانه‌ها و منابع طبیعی جمع آوری کردند. این افراد ثروتمند و دارای روابط خوب، که اغلب از آنها به عنوان الیگارشی یاد می‌شود، به دلیل قدرت اقتصادی و روابط نزدیک با مقامات دولتی توانستند نفوذ سیاسی قابل توجهی داشته باشند.
2- حمایت سیاسی و همبستگی:
در طول سال‌ها، دولت روسیه متهم شده است که سیستمی از حمایت سیاسی و همبستگی را تقویت می‌کند که در آن افراد دارای روابط شخصی یا تجاری نزدیک با صاحبان قدرت، با دسترسی به منابع دولتی و تاثیر بر سیاست‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی با کسب ثروت‌های فراوان، زمینه‌های لازم برای دستیابی به قدرت‌ها و نفوذ‌های سیاسی و اقتصادی مزاعف را سکوی پرشی برای افزایش ثروت و تکرار این چرخه معیوب نمایند.
3- کنترل دولتی و منافع شرکتی:
مالکیت و نفوذ قابل توجه دولت روسیه بر شرکت‌های دولتی کلیدی، به ویژه در بخش‌هایی مانند انرژی و امور مالی، به نخبگان سیاسی این امکان را داده است که کنترل محکمی بر منابع اقتصادی و تصمیم‌گیری‌ها داشته باشند. این تلاقی قدرت دولتی و شرکتی، موقعیت گروه‌های الیگارشی را در چشم‌انداز سیاسی گسترده‌تر تقویت کرده است.
4- نفوذ و تبلیغات رسانه‌ای:
کنترل الیگارشی به قلمرو رسانه‌ها گسترش می‌یابد، جایی که برخی از چهره‌های با نفوذ با مالکیت یا تأثیرگذاری بر رسانه‌های اصلی مرتبط بوده و می‌تواند برای شکل دادن به افکار عمومی و ترویج روایت‌های خاص که با منافع آنها هماهنگ است استفاده شود.

توجه به این نکته مهم است که توصیف دولت روسیه به عنوان یک حکومت الیگارشی موضوع بحث و تحلیل پیچیده‌ای است. در حالی که اصطلاح «الیگارشی» پویایی‌های تأثیرگذار خاصی را در چشم‌انداز سیاسی روسیه موجب می‌گردد، ملاحظات دیگری مانند نقش نهادهای دولتی، توزیع گسترده‌تر قدرت، و تأثیر عوامل ژئوپلیتیکی، به ماهیت چندوجهی حکمرانی در روسیه کمک می‌کنند. مانند هر نظام سیاسی دیگری، پویایی نفوذ الیگارشی در دولت روسیه، در میان عوامل داخلی و بین‌المللی که مسیر کشور را شکل می‌دهند، در معرض تحولات مداوم است. تأثیر متقابل بین اقتدار دولتی، منافع اقتصادی و موقعیت افراد با نفوذ، همچنان موضوع بررسی و تحقیق علمی در چارچوب وسیع‌تر سیاست جهانی است.

نظام سیاسی در ایران پیچیده است و طیفی از ویژگی‌ها را در بر می‌گیرد که در معرض تفاسیر و طبقه‌بندی‌های گوناگونی قرار گرفته است. در بافت ایران، عناصری وجود دارند که به عنوان جمهوری تئوکراتیک شناخته می‌شوند و بر تسلط سیاسی روحانیون و نهادهای مذهبی در کنار عناصر دموکراتیک، مانند انتخابات دوره‌ای و ساختارهای رسمی حکومتی تأکید می‌کنند.

نقاط قوت الیگارشی
1- تصمیم گیری کارآمد: الیگارشی ها می‌توانند به سرعت تصمیم گیری کنند، بدون نیاز به بحث های طولانی یا فرآیندهای ایجاد اجماع. زیرا قدرت در دست افراد معدودی متمرکز است.
2- ثبات: الیگارشی ها اغلب ثبات را فراهم می‌کنند، زیرا قدرت در دست عده معدودی است که می‌توانند تصمیمات خود را اجرا کنند و کنترل خود را حفظ کنند. این می‌تواند منجر به سیاست‌ها و رهبری منسجم شود.
3- حفاظت از منافع: الیگارشی ها می‌توانند در حفاظت از منافع نخبگان حاکم مؤثر باشند، زیرا سیاست‌ها اغلب به نفع صاحبان قدرت تنظیم می‌شوند.

نقاط ضعف الیگارشی
1- فقدان نمایندگی: الیگارشی ها اغلب منافع گسترده‌تر مردم را نمایندگی نمی‌کنند. نخبگان حاکم ممکن است منافع خود را بر منافع عموم ترجیح دهند که منجر به نابرابری و به حاشیه رانده شدن شود.
2- فساد و همبستگی: الیگارشی ها مستعد فساد و خویشاوندی هستند، زیرا صاحبان قدرت ممکن است از موقعیت‌های خود برای منافع شخصی یا به نفع همکاران خود استفاده کنند که منجر به فقدان شایسته‌سالاری می‌شود.
3- مسئولیت پذیری محدود: با تمرکز قدرت در دست عده‌ای معدودی، مسئول دانستن رهبران در قبال اعمالشان دشوار است. این عدم پاسخگویی می‌تواند منجر به سوءاستفاده از قدرت و بی‌توجهی به نیازهای بیشتر مردم شود.
4- سرکوب مخالفان: الیگارشی ها ممکن است مخالفان خود را سرکوب کنند تا بتوانند قدرت خود را حفظ کنند و برای کنترل مخالفان آزادی بیان را محدود کنند.